یادداشت سارا 🦋

قلب سگی
        اگه سبک رئالیسم جادویی رو دوست دارید این کتاب برای شماست :)
تو این اثر نویسنده مسائلی که در زمان خودش با اون‌ها مخالف بوده رو (نظام کمونیستی و ایده اشتراک - پرداختن هر شخص به کارهای متعدد که بسیاری از اون‌ها خارج ار حیطه تخصصش بوده - پرداختن افراطی به آموزه‌های انقلابی ضمن کم‌رنگ شدن مسائل اخلاقی و ...) از زبان شخصیت "فیلیپ فیلیپوویچ" به باد انتقاد می‌گیره. اون هم در قالب یک داستان نمادین‌. من قسمتی از متن کتاب رو می‌ذارم و فکر می‌کنم همین‌ کافیه تا  دستتون بیاد با چه جور کتابی طرف هستید :)

مسئله این است: اگر من به جای جراحی شروع کنم به این که هر شب در خانه‌ام در گروه کر آواز بخوانم، آن وقت ویرانی‌ام فرا می‌رسد! اگر من بروم دستشویی و معذرت می‌خواهم آن طرف کاسه توالت کارم را بکنم، و زینا و داریا پتروونا هم همین کار را بکنند، آن وقت دستشویی ویرانه می‌شود. نتیجه می‌گیریم که ویرانی توی مستراح نیست، بلکه در کَله‌هاست! برای همین است که وقتی این آوازه‌خوان‌ها عربنده می‌کشند که "مرگ بر ویرانی!" من خنده‌ام می‌گیرد. قسم می‌خورم خنده‌ام می‌گیرد! این شعار یعنی این که هر کدام از آن‌ها باید محکم بکوبد پس کله‌ی خودش! و وقتی انقلاب جهانی، انگلس و نیکالای رامانوف، مالایی‌های تحت ستم و این قبیل توهمات را از کله‌اش ریخت بیرون و مشغول تمیز کردن انبار شد که وظیفه اصلی اوست، آن وقت ویرانی خود به خود محو می‌شود. نمی‌شود هم‌زمان به دو خدا خدمت کرد! نمی‌شود هم‌زمان هم مسیر حرکت تراموا را جارو زد و هم برای فلان آواره‌های اسپانیایی تعیین تکلیف کرد! این کار از عهده‌ی هیچ‌کس بر نمی‌آید. دکتر، به‌خصوص از عهده‌ی آدم‌هایی که دویست سالی از اروپایی ها عقب مانده‌اند و تا امروز حتی نمی‌توانند درست و حسابی دگمه‌ی تنبانشان را ببندند!
      
2

16

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.