یادداشت محمدرضا ایمانی

                اشتیرنر عصیان محض است. عصیان علیه بتی‌هایی که حتی به ذهنتان خطور نمیکند. اشتیرنر بر باستانیان ( منظور یونانیان باستان است ) میشورد، بر کلیسا میشورد و حتی بر مدرن‌ها که خود از دل آنها بیرون آمده نیز میشورد. او بر هیچ چیز وقعی نمی‌نهد. نه بر خدا، نه بر دین، نه بر عقل و نه حتی انسان. موضوع اشتیرنر حتی انسان به ما هو انسان هم نیست، بلکه موضوع او انسان تکین است. دقتی در اینجا نیاز است. انسان به ما هو انسان همان انسان کلی است. شخص فلان پسر فلان انسان جزئی است که اینها هیچکدام موضوع اشتیرنر نیست. مسئله او انسان در تکین‌ترین حالت اوست. انسانی که نه تاریخ دارد، نه مذهب، نه فرهنگ و نه حتی انسان است و این یعنی او بر علیه هر مفهومی که بخواهد او را در ذیل مفاهیم کلی تعریف کند عصیان می‌کند. فهم پروژه او بسیار سخت است چرا که نه در ذیل منطق قرار میگیرد، نه عقل، نه متافیزیک و نه هر نوع نظام دیگری. به عبارت دیگر اشتیرنر در مقابل هر نوع نظمی قرار می‌گیرد.

کتاب خود و آنچه از اوست* اصلی‌ترین کتابی است که او در تمام دوران فکری خود نوشته است. اگر بخواهیم با تسامح بگوییم، اشتیرنر یکی از متفکران هگلی چپ است که از فوئرباخ، برادران باوئر و ... خیلی‌ها تأثیر گرفته اما در نهایت از روی تمام آنها با قدرت رد می‌شود. از او به خاطر توجهی که به انسان تکین می‌کند، به عنوان پدر آنارشیسم یاد میشود. خود کتاب حاضر هم ساختاری به شدت آنارشیک دارد. اولا به آن صورت معمولی که میشناسیم فصل بندی نشده. گاهی فصول پس و پیش هم آمده و ثانیا جای جای کتاب مطالب تکراری وجود دارد و ثالثا در فصلی بدون توجه به عنوان فصل درباره موضوع دیگری حرف زده. به همین دلیل میشود کتاب را از هر جایی باز کرد و خواند بدون توجه به سیر مطالب. مضاف بر اینها کتاب حاضر نقد چند تن از بزرگ‌ترین فیلسوفان قرن هجدهم از جمله هگل، فوئرباخ و ... است اما به هیچ عنوان لحن غامض فلسفی ندارد و تمام مدعیات افراد مورد نقد را به ساده‌ترین حالت و حتی با طنز و طعنه رد کرده. 

این کتاب به شدت بر روی نیچه و مارکس موثر بوده. طنز و نحو مواجهه و نقد آرای فلاسفه بر نیچه تأثیر بسزایی داشته به حدی که امکان ندارد که کتاب را بخوانید و  یاد نیچه نکنید. مارکس نیز چاره‌ای نمی‌بیند که برای بنیان نظام فلسفی خود، اشتیرنر را نقد کند و برای همین در کتاب «خانواده مقدس» در مقاله‌ای با عنوان «مکس قدیس» اشتیرنر را آخرین مرحله از تکامل انسان بورژوا می‌داند که طرح بحث مارکس نیز در نوع خود بسیار جالب است. 

فرصتی دست داد و این کتاب را در جلساتی که هنوز در جریان است با استاد عزیزم، دکتر سلمان فتوتیان، خواندیم. اگر به آنارشیسم علاقه‌مندید گریزی از این کتاب نیست. 


* این کتاب را آقای نیما حیاتی مهر ترجمه و با عنوان ذکر شده به صورت مجازی منتشر کرده است. ترجمه آقای حیاتی مهر بسیار بهتر از ترجمه خانوم منجم است. هرچند باز هم جای کار دارد. حقیر این ترجمه را خواندم.
        
(0/1000)

نظرات

از  یادداشتی که شما زحمت کشیدین نوشتین  سختخوان بودنش برداشت میشه!  کتاب سخت خوانیه؟!
واینکه آیا بنظرتون کتاب مبلغ فردگرایی هستش؟
2
خود متن کتاب سخت نیست ولی خب به عنوان پیش نیاز باید یخورده هگل و فوئرباخ و این چیزا بلد باشید.
اگه منظورتون از فردگرایی Individualism هست، خیر. اون فردگرایی در مقابل جماعتگرایی قرار میگیره و اصالت رو به فرد میده. اما بحث اون بازم انسان به معنای کلیه. اشتیرنر از انسان تکین حرف میزنه. شاید حتی به کار بردن کلمه انسان هم اشتباه باشه چون یه معنایی از کلیت ازش حاصل میشه. 
آقا خیلی حیف شد که نشد حلقهٔ نقد فلسفه حق رو بیام.
اون حلقه‌ای که گفته بودم تازه این هفته تموم شد.


از این اشتیرنر هم تا الان چیزی نشنیده بودم و حقیقتا با یک اسم جدید آشنا شدم و تشکر🙏
1
از نقد فلسفه حق فقط دو جلسه برگزار شده. اون دو جلسه هم ضبط شده 
هنوز هم وارد متن نشده اگه میخوای میتونی بیای