من و مال خودم

من و مال خودم

من و مال خودم

ماکس اشتیرنر و 1 نفر دیگر
5.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

2

من و مال خودم(1845)، که دفاع اندیشه آفرینی از فرد گرایی است، تاثیر ژرفی بر اندیشه ورزی فردریش نیچه، مکس ارنست، هنریک ایبسن و ویکتور سرژ، آین رند و بسیاری دیگر داشته که شماری از آن ها سال ها بعد این تاثیر را بشدت انکار کردند. مارسل دوشامپ که مکس استرنر را مهمترین فیلسوف کار خود معرفی می کند، کمتر از بقیه از این لحاظ تودار بوده است.استرنر با به کشاکش کشاندن فشار های دینی، فلسفی و سیاسی بر آزادی فردی تمام آموزه ها و باور هایی را که منافع دین،دولت، مردمیت یا جامعه را برتر از منافع فرد می گذارد به نقد میکشاند.کتاب با مطالعه ی «من» آغاز میکند و سپس گردن نهادگی و انقیاد آن را از زمان باستان تا سده ی نوزدهم میلادی ردیابی می کند. چیزی از تیغ اتهام او نمی گریزد، فیلسوفان، مسیحیت، سلطنت، بورژوازی، همگی افراد را با قوانین ، اخلاق و وظیفه پایبند می کنند.انقلاب ها یک دیو سرشتی را پاک می کنند تا آن را با دیو سرشتی دیگر جایگزین کنند.استرنر سال ها پیش از مانیفست مازکس پیش بینی کرد که سوسیالیسم در دولت تمامیت خواه به اوج می رسد و آن را مانند آزادی طلبی به نقد می کشاند.با جلوتر بودن از کار های نیست گرایان، اگزیستانسیالیست ها و آنارشیست ها، من و مال خودم خود مختاری فردی را در برابر هرآنچه ممکن است با آن به ستیز برخیزد پاس می دارد.

یادداشت‌های مرتبط به من و مال خودم

            اشتیرنر عصیان محض است. عصیان علیه بتی‌هایی که حتی به ذهنتان خطور نمیکند. اشتیرنر بر باستانیان ( منظور یونانیان باستان است ) میشورد، بر کلیسا میشورد و حتی بر مدرن‌ها که خود از دل آنها بیرون آمده نیز میشورد. او بر هیچ چیز وقعی نمی‌نهد. نه بر خدا، نه بر دین، نه بر عقل و نه حتی انسان. موضوع اشتیرنر حتی انسان به ما هو انسان هم نیست، بلکه موضوع او انسان تکین است. دقتی در اینجا نیاز است. انسان به ما هو انسان همان انسان کلی است. شخص فلان پسر فلان انسان جزئی است که اینها هیچکدام موضوع اشتیرنر نیست. مسئله او انسان در تکین‌ترین حالت اوست. انسانی که نه تاریخ دارد، نه مذهب، نه فرهنگ و نه حتی انسان است و این یعنی او بر علیه هر مفهومی که بخواهد او را در ذیل مفاهیم کلی تعریف کند عصیان می‌کند. فهم پروژه او بسیار سخت است چرا که نه در ذیل منطق قرار میگیرد، نه عقل، نه متافیزیک و نه هر نوع نظام دیگری. به عبارت دیگر اشتیرنر در مقابل هر نوع نظمی قرار می‌گیرد.

کتاب خود و آنچه از اوست* اصلی‌ترین کتابی است که او در تمام دوران فکری خود نوشته است. اگر بخواهیم با تسامح بگوییم، اشتیرنر یکی از متفکران هگلی چپ است که از فوئرباخ، برادران باوئر و ... خیلی‌ها تأثیر گرفته اما در نهایت از روی تمام آنها با قدرت رد می‌شود. از او به خاطر توجهی که به انسان تکین می‌کند، به عنوان پدر آنارشیسم یاد میشود. خود کتاب حاضر هم ساختاری به شدت آنارشیک دارد. اولا به آن صورت معمولی که میشناسیم فصل بندی نشده. گاهی فصول پس و پیش هم آمده و ثانیا جای جای کتاب مطالب تکراری وجود دارد و ثالثا در فصلی بدون توجه به عنوان فصل درباره موضوع دیگری حرف زده. به همین دلیل میشود کتاب را از هر جایی باز کرد و خواند بدون توجه به سیر مطالب. مضاف بر اینها کتاب حاضر نقد چند تن از بزرگ‌ترین فیلسوفان قرن هجدهم از جمله هگل، فوئرباخ و ... است اما به هیچ عنوان لحن غامض فلسفی ندارد و تمام مدعیات افراد مورد نقد را به ساده‌ترین حالت و حتی با طنز و طعنه رد کرده. 

این کتاب به شدت بر روی نیچه و مارکس موثر بوده. طنز و نحو مواجهه و نقد آرای فلاسفه بر نیچه تأثیر بسزایی داشته به حدی که امکان ندارد که کتاب را بخوانید و  یاد نیچه نکنید. مارکس نیز چاره‌ای نمی‌بیند که برای بنیان نظام فلسفی خود، اشتیرنر را نقد کند و برای همین در کتاب «خانواده مقدس» در مقاله‌ای با عنوان «مکس قدیس» اشتیرنر را آخرین مرحله از تکامل انسان بورژوا می‌داند که طرح بحث مارکس نیز در نوع خود بسیار جالب است. 

فرصتی دست داد و این کتاب را در جلساتی که هنوز در جریان است با استاد عزیزم، دکتر سلمان فتوتیان، خواندیم. اگر به آنارشیسم علاقه‌مندید گریزی از این کتاب نیست. 


* این کتاب را آقای نیما حیاتی مهر ترجمه و با عنوان ذکر شده به صورت مجازی منتشر کرده است. ترجمه آقای حیاتی مهر بسیار بهتر از ترجمه خانوم منجم است. هرچند باز هم جای کار دارد. حقیر این ترجمه را خواندم.