یادداشت محدثه حسنی
1403/6/19
سلام و نور مرگ ایوان ایلیچ دقیقا روایت مرگ ایوان ایلیچ بود و شرح افکار و احساسات دم مرگش و روند سوق داده شدنش به سمت مرگ ، خیلی جالب بود. چند روز پیش داشتم به مرگ یکی از عزیزانم فکر میکردم که خیلی زود پر کشید و رفت و من برای بار هزارم مبهوت شدم که آخه چطوری و یک آن به خودم اومدم که ماها واقعا با اینکه مرگ رو میشناسیم و میدونیم دیر یا زود باید در آغوش بگیریمش یا بالعکس اون ما رو در آغوش بگیره ولی انگار حس جاودانگی داریم . انگار که خیلی ازمون و از عزیزانمون دور ه، خیلییی، برای همینه که بعد چند ماه نمیتونم قبول کنم که عزیزم با این سن کم رفته من توقع مرگ رو براش نداشتم . هیچوقت به مرگش فکر نکرده بودم همیشه براش زندگی رو انتظار داشتم و رسیدن به آرزوهای ریز و درشتش که براشون برنامه ریزی میکرد. ما زندگیمون رو طوری میسازیم و میچینسم که انگار حالا حالاها هستیم . داستان مرگ ایوان ایلیچم میخواست همینو بگه .
(0/1000)
نظرات
1403/6/19
من هم تجربه از دست دادن نزدیکان در سن کم رو داشتم و درک میکنم اون حس ناباوری و پرسشگری که گفتید.. بعد اون تجربه من هم بیشتر نزدیک بودن و غیر قابل پیش بینی بودن مرگ رو بارو کردم یا اصلا اتفاق افتادنش برای خودم رو
1
0
6 روز پیش
نظرشون محترمه ، ولی من نمیدونم معیار تشخیص بهترین و بدترین اثر یک نویسنده چیه
0
1403/6/19
0