یادداشت محمدرضا ایمانی

                اگر بپذیریم که رمان نیز مانند فلسفه آیینه زمان خویش است، زمانه شاهکارهای ادبیات برای ما گذشته. ما از دوران شاهکارها عبور کرده‌ایم و در زمانه‌ای زیست میکنیم که نه تنها شاهکاری نمیتوان در آن خلق کرد، بلکه درنگ خواندن شاهکار هم نیست. 
اینکه چرا نمیتوان شاهکار خلق کرد نیازمند بحثی دراز دامن است که من و بستری مثل بهخوان توان بیانش را نداریم. ولی اینکه چرا نمی‌توانیم شاهکار بخوانیم از دو وجه است. وجه اول اینکه با آن شاهکار یا نسبتی برقرار نمیکنیم و یا خیلی سخت ارتباطی میگیریم. و وجه دوم از این جهت است که وقتی از هشت صبح تا هشت شب مشغول دویدن برای یک لقمه نان بیشتر هستیم، کو فرصتی هست برای هزار صفحه رمان غامض خواندن؟! به شخصه کوه جادو را در مترو خواندم. ده صفحه هنگام رفت به محل کار و ده صفحه هم در هنگام بازگشت. بیشتر از سه ماه طول کشید تا از پس فتح کوهی چنین جادویی بر بیایم. اما چه می‌شود کرد! برای زنده ماندن غیر از این دست و پا زدن‌ها ازمان بر نمی‌آید.
.
باری. کوه جادو را به عمارتی بزرگ تشبیه کرده‌اند. در کوه جادو همه چیز هست. از فلسفه گرفته تا فیزیک، سیاست، تاریخ، عشق، هوس و قس علی هذا. نمیشود از جنبه‌ای گفته و جنبه دیگر را مسکوت گذاشت. به همین جهت توان گفتن درباره‌اش را ندارم. برای همین ترجیح میدهم چند دریافت‌ ناقصم خودم را از مان بگویم شاید در هنگام خواندن رمان به کار کسی آمد.

۱- مان پدری به معنای واقعی کلمه آلمانی دارد و مادری دورگه لاتین-آلمانی. پدرش روحیات بورژوازی اروپایی داشت؛ دقت، نظم، سختکوشی و غیره. برعکس، روحیات مادرش به هنر میل می‌کرد؛ هنر هم که با هرگونه نظمی بیگانه و با لاقیدی خویشاوند است. مان در تمام طول زندگی‌اش بین این دو سبک زندگی در نوسان بود و نمی‌توانست از هیچکدام دل بکند در عین اینکه نسبتشان با هم مانعة الجمع است. این کشمکش در آثارش بسیار منعکس شده.

۲- در مقام تشبیه؛ جسم مان ناتورالیسم است اما روحش بیشتر سمبولیسم. در همین رمان هر کس نماد چیزی است. مثلا ستمبرینی نماد بورژوا مسلکی تو خالی است که غیر از حرف‌های درشت زدن کاری از دستش بر نمی‌آید. نافتا نماد مسیحی‌ای انقلابی که با هر چیز مدرنی سر ناسازگاری دارد. مادام شوشا نماد زن شرقی که در عین دلربایی عیب‌های بسیاری دارد و قس علی هذا.

۳- مرگ و عشق در آثار مان جایگاه ویژه‌ای دارند چون هر دو مرموزند و برای انسان ناشناخته. گاهی نیز در نسبت با یکدیگر قرار میگیرند.

۴- مان از جهان واقعش، بالاخص جریان زندگی خود بسیار الهام گرفته. برای فهم بهتر آثارش باید زندگیش را بخوانید ( رجوع شود به لیستی که ترتیب خوانش آثار مان را در آن ذکر کردم ). مشخصا در این رمان شخصیت ستمبرینی به برادر مان، یعنی هاینریش مان، شباهت دارد که خود نویسنده‌ مهمی است. شخصیت نافتا هم شبیه خود مان است؛ البته شبیه مان متقدم ( اگر در به کار بردن چنین اصطلاحی مجاز باشیم ).
.
بیش از این نوشتن من وجهی ندارند. آقای دکتر رضا نجفی در جلسه‌ای با تسلطی که بر ادبیات آلمان دارند خوب به شخصیت مان و  رمان کوه جادو پرداخته‌اند. این جلسه را در کانال تلگرامم بارگزاری کردم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.