یادداشت

                برای کلاس تسهیلگری پیشرفته باید کتاب "پی‌پی جوراب‌بلند" رو میخوندیم. کتاب رو وقتی ده یازده سالم بود خونده بودم. برعکس نیکولا کوچولو، رامونا و امیل، پی‌پی اصلا برام شخصیت جذابی نبود. پی‌پی تمام اون چیزی بود که "بچه‌‌های خوب" نبودن. پی‌پی گستاخ، بی‌ادب و حتی کمی وحشی به نظر می‌رسید. 

با اکراه کتاب رو برداشتم تا برای دومین بار بخونمش، که اگر مجبور نبودم هیچوقت دوباره سراغش نمیرفتم. این بار اما انگار معجزه شده بود.. این بار پی‌پی یه دختر جسور و بامزه بود، پی‌پی قواعد رو زیر پا میذاره، مثل وقتی که کف کلاس مدرسه دراز کشید و گفت "شماها آواز بخونید، اما من باید یه کم استراحت کنم. زیاد درس خوندن سالم‌ترین آدم‌ها رو هم از پا درمی‌آورد." اما در عین حال به قواعد دیگه‌ای پایبند میمونه، مثل وقتی که میخواست با دوستاش بره پیک‌نیک و بهشون گفت "فوری بروید خانه‌تان و از مادرتان اجازه بگیرید." این بار که کتاب رو خوندم پی‌پی در نظرم یه دختر مستقل و جستجوگر بود که مدام همه‌چیز رو زیر سوال میبره و بسیار زیبا این کار رو انجام میده.

میخوام بگم هر کتابی پر از دنیاهای مختلفه. هر کتابی برای هر کس یه تجربه ی متفاوته. همونقدر که به قول هراکلیتوس توی یه رودخونه نمیشه دو بار شنا کرد، یه کتاب رو هم نمیشه دو بار خوند، چون این "من" که کتاب رو دوباره میخونه دیگه همون من قبلی نیست. 

*جالبه بدونید در اولین ترجمه‌ی فرانسوی کتاب، بسیاری از بخشهای شخصیت پی‌پی به خاطر اینکه مناسب "یک خانم جوان" نبودن سانسور شدن.
        

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.