بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت مهدی شکرگزار

                بازمانده روز کتاب عجیبی است. اوایل کتاب، کمی خسته کننده است اما کم کم که با شخصیت اصلی آشنا می شویم، کتاب جذاب تر می شود تا جایی که جدایی از آن سخت است.
یکی از ویژگی های کتاب، زبان خاص راوی داستان است که کتاب را برای انگلیسی زبان ها جذاب می کند و این جذابیت برای ترجمه فارسی شاید چندان معنا نداشته باشد. شاید مثال قریب به ذهن آن، رمان بی کتابی باشد که زبان آن یکی از نقاط قوت رمان است اما در ترجمه به زبان دیگر، شاید نتوان آن جذابیت های زبان فارسی را منتقل کرد. بازمانده روز، روی انگلیسی این ماجراست. واژگان و زبان خاصی که مختص به فضای ارباب و رعیتی انگلستان، قبل از جنگ جهانی دوم است، پاشنه آشیل رمان است. مترجم سعی بسیاری کرده تا زبان خاص آن را باز سازی کند که توضیح مفصلی هم در ابتدای کتاب درباره ی شیوه کارش داده است و توانسته تا حدود زیادی فضای داستان و زبان آن را به خوبی منتقل کند.
خود داستان اما عجیب تر است. داستان پیش خدمتی که نشانه ی تشخص و برتر بودن یک پیش خدمت را در آن می بیند که هیچ گاه از لباس خود(نقش پیش خدمتی) بیرون نیاید مگر در حالت تنهایی مطلق. این تلاش بی اندازه برای تشخص، تا آنجا پیش می رود که راوی داستان، هنگام مرگ پدر خود، از لباسش بیرون نمی آید و در برابر احساسات خود مقاومت می کند و این را افتخاری برای پیشینه‌ی پیش خدمتی خود و تشخص لازم برای این مقام می داند. یا در برابر عشق خود به سرخدمتکار خانه، هیچ گونه ابراز احساساتی نمی کند. حتی زمانی که با هم تنها هستند و حتی زمانی که داستان را برای ما روایت می کند. و این عشق را تنها از بین صحبت‌های راوی باید فهمید، چرا که ابراز این عشق، دور از تشخص پیش خدمتی است.
تمام تلاش راوی، جلب رضایت ارباب است و غیر. گویی او به دنیا آمده است تا به اربابانش خدمت کند و حق هیچ کار دیگری جز خدمت به ارباب ندارد.
داستان در مورد جنگ جهانی و تلاش های عده ای برای نزدیکی به آلمان و هیتلر هم صحبت می کند. که این تلاش ها نافرجام می مانند و جنگ جهانی دوم رخ می دهد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.