بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت ابوالفضل شربتی

                دامنۀ ترجمه آنقدر وسیع است که حتی اگر کشکولی به نام «ترجمه‌کاوی» را از پهلوانی مانند بهاءالدین خرمشاهی بخوانید باز جا دارد. با این حال، این کتاب از آن دسته است که اگر به دست بگیرید احتمالاً چند ساعتی درگیرتان کند. خرمشاهی علاوه‌براینکه مترجم زبردستی است ترجمه‌کاو –به تعبیر خودش- چیره‌دستی هم است. به زبان انگلیسی و عربی ترجمه‌های حرفه‌ای دارد، گسترۀ ترجمه‌هایش هم جالب است، از یک سو قرآن و دعای کمیل را ترجمه کرده و در سوی دیگر انواع کتاب‌های تخصصی و نیمه‌تخصصیِ فلسفی و عقلی و دینی، در این بین اثرهایی داستانی هم دیده می‌شود. فشردۀ «ترجمه‌کاوی» همین دو رکن است، مترجمی خُبره با طیف رنگارنگی از آثار از «ترجمه» و «ترجمه کردن» می‌گوید.
کتاب هشت بخش اصلی دارد. بخشِ جذاب نخست چند گفتگو با نویسنده است، از گوشه و کنار ترجمه، به همراه یکی دو نقد در این حیطه. گفتگوها به‌شدت دلکش و نغز است، چونان حالتی که خرمشاهی صحبت می‌کند و احتمالاً دیده‌اید. بخش دوم اندکی تخصصی و منسجم می‌شود. در این فصل اصول و مسائل ترجمه آمده است. پرواضح است که باید زبان مبدأ و مقصد را دانست، صرفِ مهارت کافی نیست و باید قوۀ نویسندگی را نیز تقویت کرد. اصطلاحات، ضرب‌المثل‌ها و شعر مراتبی دشوار در ترجمه است که مهارت خاصی می‌طلبد. بیشترِ اوقات ترجمه حیطه‌‌ای تخصصی می‌شود که باید برای آن پژوهش کرد. البته که باید دقت داشت تا متن ترجمه شده بوی ترجمه ندهد، این‌جاهاست که «ویرایش» اهمیت خود را نشان می‌دهد. یکی از مسائل مهمی که مترجم باید بداند تاثیری است که انس با ادبیات دیروز در ترجمه دارد. این مغزِ فصل سوم است. هرچه بیشتر با ادبیات گذشته، واژگان و اصطلاحات آشنا باشیم زبان و ذهن‌مان غنی‌تر شده و در ترجمه‌هایمان بیشتر خود را نشان می‌دهد. فصل چهارم به معرفیِ فرهنگ‌های دوزبانه، شیوۀ کار با آن‌ها و چند نمونه از آن‌ها می‌پردازد. البته در بخش گفتگوها، که حالت کشکولی‌اش بیشتر بود، از چند فرهنگ‌نامه نام برده است.
فصل پنج و شش با عنوان «نظرها و نکته‌ها» کشکولی دیگر است. از سبکِ مترجمانِ شناخته‌شده و کاربلد معاصر گرفته تا تکنیک‌های ترجمه و نکات ریز و درشتی که برای مترجم‌های تازه‌کار دُرِ نایاب است. عناوین جالب دیگری نیز دیده می‌شود که حال و هوای دیگری دارد، مثلاً دربارۀ سره‌گرایی داریوش آشوری نیز گفته است. علاوه‌براین‌ها موانع بر سر راهِ ترجمه را به‌خوبی بر می‌شمرد، مانند ایدئولوژی، عادت‌های زبانی، ترجمه‌ناپذیری و مانند این‌ها. فصل هفتم دربارۀ واژه‌گزینی است، چیزی که حتی نومترجمان نیز به آن دچارند. خرمشاهی، برای نمونه، نمونه‌هایی از واژه‌گزینی نظامی شاهد می‌آورد، که نمونه‌های جذابی است. البته که بخشی از واژه‌گزینی به مهارت‌های فردی بر می‌گردد اما امروزه واژگان‌نامه‌هایی در دسترس است که مجموعه‌ای است از این برابرنهاده و واژگان. خرمشاهی در آخر این فصل به واژه‌گزینی‌های فرهنگستان هم اشاره می‌کند. و در آخر، فصل هشتم گذری به «هزار سال ترجمه» می‌اندازد. مقصود اینست که در «یک هزاره» مهمترین زبانی که با مقابلۀ فرهنگی‌اش به زبان فارسی مفردات و ترکیبات می‌داد عربی بود. این فصل آثاری را با این نکته بررسی می‌کند، آثاری مانند تاریخنامۀ طبری، ترجمۀ رسالۀ قشیریه، تفسیر سورآبادی و ... .
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.