یادداشت مروه غلامرضائی

دیده بان صبح؛ نگران عصر: مستند داستانی از زندگی شهید مدافع حرم؛ صفدر حیدری
        کتاب را توی روزهای پرالتهاب سال دوم طوفان الاقصی تمام کردم. هر روز خبر شهادت سرداری را می‌شنویم. رمان خار و میخک شهید یحیی سنوار تازگی ترجمه شده. 
می‌گویند پیرمرد میخواست این روزهای میانسالی، برود یک گوشه باغش، زیر درختان زیتون بنشیند، قهوه بخورد و برای نوه‌هایش قصه بگوید، اما  دشمن صهیونیست، مجبورش کرد اسلحه بدست بگیرد... 
این کتاب عشق و تعلق خانوادگی را خیلی خوب نشان داد. مردی که عاشق خانواده‌اش بود، اما توی ۴۶ سالگی، بخاطر همین عشق و خانواده، مجبور شد سلاح دست بگیرد...
پیرمرد میخواست برگردد به جویجان، توی کشاورزی به پدر کمک کند. زیر درختان بنشیند و برای بچه‌هایش قصه بگوید،‌ولی... 

این کتاب معنی ما برای عشق و برای صلح میجنگیم را خیلی خوب نشان داد 
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.