یادداشت رضا منصوری

                داستان‌های نجدی از لحاظ تصویری بودن درست مثل تابلوهای نقاشی یک هنرمند چیره‌دست و ماهرند. نجدی به شیوه‌ای استادانه و ظریف، ساده‌ترین و بدیهی‌ترین اتفاقات و رخدادهای روزمره را طوری توصیف می‌کند که مخاطب غرق در حسی شیرین و دل‌انگیز از ابهام و تازگی می‌شود. بله، می‌شود به اتفاقات از این زاویه هم نگاه کرد. در نهایت نجدی، این قاعده‌ی مشهور نویسندگی؛ نگو، نشان بده را در داستان‌هایش به کمال می‌رساند. او در داستان کوتاه می‌دانست که دارد می‌میرد، به‌جای اینکه بنویسد: تصویر خورشید در آب منعکس شده بود، این‌گونه می‌نویسد:
«رودخانه‌ی کم عمقی با آسمان خیس از کنار سنگ‌ریزه‌ها می‌گذشت. مرتضی کف پاهایش را روی اسمان گذاشت دوباره خورید را لگد کرد و تا پیراهن خودش را به آب زد.»
        
(0/1000)

نظرات

*خورشید