یادداشت مِیمْ اَلِفْ هِ
1402/6/21
بسمالله. من ناسیونالیست نیستیم اما اعتراف میکنم تنها دلیلی که سبب شد به سمت هوشنگ مرادی کرمانی بروم همین پسوند پایانی است. کرمانی بودن. این همشهری بودن سبب شد خودم را به دنیای این مرد شریف کویر نزدیک کنم. جایی که هر دوی ما از آن آمدهایم. قبلا فقط کتاب نخل را خوانده بودم که برای من تجربهای ناب از داستان ایرانی بود. نخل مرا سخت درگیر خودش کرد. کنجکاو شدم بدانم آدم پشت آن داستان چه شکلی است. زندگیاش چگونه رقم خورده و در پی چیست. این سوالات من را رساند به هوشنگ دوم این کتاب حاصل گفتوگوهای مفصل کریم فیضی با مرادی کرمانی است. من اغلب آثار فیضی را (که در همین سبک یعنی گفتوگو محور است) خواندهام. شوق عجیبی به خواندن تجارب افراد دارم. این کتاب هم برخواسته از زندگی بدون روتوش مرادی است. هر چه بیشتر خواندم، بیشتر به او نزدیک شدم. من و او از یک زیست بوم برخاستهایم. از یک فرهنگ، از یک گرما. هر دو هجرت کردهایم. هر دو در پی زندگیای بهتر بودهایم. هر دو رنج غربت را با گوشت و پی خودمان چشیدهایم. درد بیپولی و گرسنگی را از سر گذراندهایم. با این تفاوت که فاصله سنی ما چیزی حدود پنجاه سال است اما جنس دردمان یکی است. مردای کرمانی مردی ساده اما عمیق، بی حاشیه اما اثرگذار است. تمام قصههای او برخواسته از زندگی پر غصهٔ اوست. خودش میگوید من در تمام داستانهایم حضور دارم. هر کدام از این داستانها نماینده بخشی از جهان زیستهٔ اوست. مردای کرمانی شبیه هیچ یک از معاصرین خودش نیست. نه ادا دارد نه ادعا. خودش هست. یک خود روستایی اصیل.صمیمی و ساده. کاریزمای شخصیتی منحصر خودش را دارد. همه این شخصیت در تمام داستانهایش هم جاری است. مردای کرمانی با اینکه پایان نویسندگیاش را اعلام کرد و با صراحت گفت دیگر حرفی برای نوشتن ندارم اما به زعم من در تاریخ ادبیات ایران ماندگار شد. و من در تلاشم که بدانم راز ماندگاری او چیست؟
(0/1000)
نظرات
1402/6/23
فکر میکنم واجبه که "شما که غریبه نیستید" رو بخونید. با بهترین خود زندگی نامههای دنیا برابری میکنه.
1
0
مِیمْ اَلِفْ هِ
1402/6/24
0