یادداشت
1403/2/21
3.7
24
رمانی از نویسندهای کُرد که اولین بار توی کشور سوئد چاپ شد! در سال ۲۰۰۳ برندهی بهترین جایزهی رمان از “جشنواره گلاویژ”* شد. مظفر صبحدم: کسی که به تازگی پدر شده. کشورش درگیر جنگ داخلیه (در زمان حکومت بعث) و اون توی یک مأموریت خودش رو فدای رئیس حزبش (یعقوب صنوبر) میکنه.رئیسش رو فراری میده و خودش زندانی میشه. تنها خواستهای که از یعقوب صنوبر داره اینه که حواسش به پسرش (سریاس صبحدم) باشه، مراقبش باشه. 🌱زندانیه اتاقی کوچک در محاصرهی آسمان و بیابان. جایی که خدا بندگانش را فراموش میکند. آنجا که زندگی تمام و مرگ آغاز میشود. آنجا که حتی از رنگ یک ستاره تهی بود.. مرا جا گذاشته بودند. ۲۱سال تو زندان تنها همدمش رمل (شن) بوده و الان به تازگی آزاد شده و فصل اول رو روایت میکنه. اولین نفر به سراغ یعقوب صنوبر میره و سراغ پسرش رو میگیره. بعد ازون به صورت فصل درمیون داستانش رو دنبال میکنیم تا سریاس رو ببینه.. فصلهای مابین روایت مظفر، روایت از پسری به نام «محمد دلشیشه» و همینطور از سایر افراد میخونیم تا اینکه در اواخر کتاب ارتباط این فصلها و آدمها رو میفهمیم. اوایل کتاب سخت میگذشت بهم. گنگ بود و کند پیش میرفت. چون به سبک رئالیسم جادوییه یکم برام سخت و سنگین بود ارتباط دادن عناصر این سبک با جملات فلسفی، زیبا و سنگین کتاب. یکم برام ناملموس و دور از تصور بود. مدت زیادی کتاب رو بهمین دلیل رها کردم. اما در نهایت تصمیم گرفتم هرجور شده تمومش کنم ولی هرچی به آخر نزدیکتر شد بیشتر برام روشن شد و بیشتر فهمیدمو باهاش ارتباط گرفتم. درونمایهی اصلی این کتاب جنگه؛ بخصوص اثراتش روی بچهها. فضای جدید و بکری ساخته انقدر به این مسئله اهمیت داده که در تمام کتاب تمام توصیفاتش و تمرکزش روی اعتراض به جنگه به هر صورت ممکن. تعداد زنان توی این رمان خیلی کمه و کمرنگن. اما همین کم بودن نشونه از نقش مؤثریه که در جامعه دارن. شخصیتپردازیش خوب بود. اگر قراره دیالوگهای زیادی رو از زبون یک کاراکتری بخونیم، کاملاً با دانشی که ازش داریم، میخونه. حتی اسمهای جالبی هم دارن. هرکدوم ازین شخصیتها سرنوشتی دارن که نمادی از اتفاقاتیه که بر سر مردمان کُرد (و عراقی) در طی جنگ اومده. آخرین انار دنیا… ♥︎انار برای مردم کُرد بسیار مقدسه. نماد زایش، تکثیر و زیباییه. من با ترجمهی مریوان حلبچهای خوندم و راضی بودم. با همین ترجمه هم پیشنهاد میدم. چند صفحهای رو تصادفی با ترجمهی آرش سنجابی از نشر افراز مقایسه کردم. انتخاب کلمات ترجمهی حلبچهای خیلی خیلی بهتر بود. ( جشنواره گلاویژ*: یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی اقلیم کردستان و منطقه به شمار میرود که سالیانه از سوی سازمان غیردولتی بنیاد روشنگری گلاویژ در شهر سلیمانیه ایتخت هنری و فرهنگی اقلیم کردستان برگزار میشود. که همیشه و بهطور مداوم، زمینهای آزاد و مناسب را برای ارائه مطالب، دیدگاهها و خلاقیت نویسندگان فراهم کردهاست.)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.