یادداشت لعیا عرب
1402/6/16
4.6
16
متاسفانه اول از هرچیزی باید ابراز ناراحتیم رو برای نزدیک شدن به پایان این شاهکار بکنم.. جلد بعد جلد اخره و داستان این خانوادهی زیبا و صمیمی به پایان میرسه.. ولی خب نمیتونم از نظرم برای این جلد بگذرم! این کتاب ۶ تا شخصیت جدید ، دوستداشتنی و عجیب داشت که من از همراهی باهاشون لذت بردم! "خانواده عجیب کشیش" اقای مردیت که در خیال خودش سپری میکنه همراه با خدمتکارشون (که هیچ تعریفی نداره!) و ۴ تا بچهی بازیگوش و مهربون و سرزنده زندگی عجیبی رو به عنوان کشیش جدید در خانه کشیش ها شروع کردن. فیت مردیت "محبوب قلب من" شجاع ، باهوش، با اراده ، بیش از اندازه مهربون و دل پاک. جری و کارل و اونا که هر کدوم جایگاه خاصیو تو قلبم دارن! و مری ؛ دختر کله شق این داستان که با ورود عجیبی وارد این قصه میشه؛ که هر لحظه دخترهای خانه کشیش به این فکر میکردن که چرا باهاش رفاقت کردن(امان از دل پاک!) ولی از حق نگذریم که قلب مهربونی داشت! ۵ تا رفیق و همبازی جدید برای بچه های اینگل ساید که عجب دورهمی ها و و داستان های عجیب و شگفت انگیزی رو غروب ها در دره رنگین کمان باهم میسازن! حضور آنی و گیلبرت تو این کتاب کم بود که وقتی داشتم نقدها و نظرهارو تو گودریدز میخوندم متوجه این شدم که خیلی ها از این بابت ناراضی بودن ولی فکر میکنم باید قبول کرد که ما داریم در این دوکتاب (اینگیل ساید و دره رنگین کمان) آنی ها و گیلبرت هایی با شخصیت های بیشتر و در ابعاد کوچکتر میبینم. و نکته بعد اینکه به خوبی این کتاب رشد و بالغ شدن آنی رو حتی با حضورهای کم نشون داد! و فصل اخر این کتاب(دارم به پایان های بی نظیر خانم موتنمگری ایمان میارم!) به خوبی دغدغهی خود نویسنده رو نشون داد که در سخت ترین دوره یعنی جنگ جهانی در حال زیستن و نوشتن کتاب بوده. و خیلی قشنگ و دلیرانه این دغدغه رو به بچه های دره رنگین کمان پیوند داد و جزو قشنگترین فصل های این مجموعه بود... ولی حیف و صد حیف که خیلی زود از راه رسید.. _بگذارید نی زن بیاید.من با کمال میل حاضرم همراه او دور دنیا بچرخم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.