یادداشت عینکی خوشقلب
1403/9/15
3.6
7
ماجرا اینه که یه خانواده معمولی از خواب بیدار میشن و میبینن جسد یک زن وسط کتابخونهشون افتاده. حالا اینکه این زن کیه؟ چرا کشته شده؟ و قاتلش کی بوده؟ و چطور و چرا این جسد رو انداخته توی کتابخونه؟ سوالهاییه که قراره تو داستان بهش جواب بدن. فضای کتاب و پرونده داستان جالب بود. شخصیتهای زیادی درگیر پرونده بودن که باعث میشد خواننده بین اسامی تا یک حدی گیج بشه ولی با خوندن ادامه داستان میشد شخصیت ها رو به خوبی تشخیص داد. با وجود اینکه شخصیتها زیاد بودن اما به هر کدوم به خوبی پرداخته بود و ویژگیهاشون جالب و منحصربهفرد بود. در مورد معمای داستان، نمیگم که نمیشد حدس زد قاتل کی بوده، ولی اینکه چطوری قتل اتفاق افتاده واقعا تا پایانش مشخص نبود. همونطوری که پلیسها هم گیج شده بودن و در نهایت خانم مارپل به کمکشون اومد. اگر کتاب معمایی و آگاتا کریستی دوست دارید حتما از این قصه هم لذت میبرین، برای نوجوانهای بالای ۱۵ سال هم میتونه مناسب باشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.