یادداشت سیده زهرا ارجائی

        
شروع داستان برایم مبهم و عجیب و در عین حال جذاب بود، راوی  ماجرا را روایت میکرد؛ درباره‌ی مردی که نه نامش مشخص بود نه هیچ نشان دیگری ... فقط سرگردان، در شهری غریب می‌گشت. داستان که پیش رفت، کم.کم از گفتگوی میان سایر مردمی که در شهر بودند، نامش مشخص شد و بعد‌تر معلوم شد که او هم مانند بقیه، در پی جنگ، در این کشور آواره شده‌است. 
تا این‌جا برایم مشخص شد که داستان درباره جنگ است، جنگی احتمالاً میان کشورهای اروپایی و در زمانی حوالی قرن بیستم و جنگ جهانی دوم .... اما داستان که پیش‌رفت، فهمیدم که این روایت از جنگ و آوارگی، با آن‌های دیگر که کم و بیش خوانده‌بودم، متفاوت است... 

شخصیت اول داستان، همان مردی که داستان از روزمرگی او در کشوری غریب آغاز شده‌بود، مردی است به نام پتر؛ او که از کشور خود، که درگیر جنگ است، گریخته و وارد مجارستان شده، حالا می‌خواهد برای جنگ در کشورش، و برای آرمانی که داشته، به آنجا بازگردد؛ اما تمام راه‌های بازگشت به روی بسته‌شده.. 
او در روزهای طولانی‌ای که در مجارستان سرگردان است، حوادث مختلفی را می‌گذارند. نویسنده گاه این حوادث را گذرا بیان میکند و گاه با جزئیات و ریز به ریز روایتشان می‌کند... 
به نظر می‌رسد این داستان، بازتابی از تجربیات شخصی نویسنده و مشاهدات او از نظام‌های تمامیت خواه است. کویستلر، در ابتدا کمونیست بوده اما مدتی بعد به یکی از منتقدان سرسخت این تفکر تبدیل می‌شود. آن‌چه در داستان، در شخصیت پتر می‌بینیم نیز چیزی شبیه این است. 
شخصیت پتر، نماد انسانی آرمان‌گراست که در ابتدا به ایدئولوژی انقلابی دل‌بسته اما در ادامه، تناقضات بسیاری را می‌بیند و دچار شک و بحران هویت می‌شود! از سوی دیگر، او با بحران‌ها و مشکلاتی در درون خودش دست و پنجه نرم می‌کند، بحران‌ها و زخم‌های عمیقی که ریشه در کودکی او دارند... 

سونیا، جنبه‌ی انسانی‌تر داستان را به تصویر می‌کشد. او بر عشق و ارتباط انسانی تاکید دارد و معتقد است زندگی انسان، چیزی فراتر از این ایدئولوژی‌هاست. مکالمه‌ی چند روزه‌ی سونیا با پتر، نمونه‌ای از یک سیر عمیق روانکاوی است که به پتر کمک می‌کند تا زخم‌های عمیق روحش را بازشناخته و آن‌ها را التیام بخشد.
از سوی دیگر، پتر با شخصیت دیگری به نام برنارد مواجه می‌شود. برنارد، مردی است پیروی جبهه‌ی مقابلِ آن که پتر سابقا خود را وابسته و پیروی آن می‌دانست. گفتگوهای فلسفی و اخلاقی مهمی میان پتر و برنارد جریان دارد؛ مکالماتی که بنظر می‌رسد به خوبی توانسته مقصود نویسنده را محقق کند.

این سه شخصیت داستان، شخصیت‌های اصلی داستان هستند اما در کنار این‌ها، صحنه‌های زیادی در داستان توصیف شده و مجموعه‌ی این موارد، مخاطب را به فکر وامی‌دارد. تفکر پیرامون ایدئولوژی‌های تمامیت‌خواهی مانند کمونیسم و ابعاد مختلف آن‌ها... 

یکی از جالبترین صحنه‌هایی که در داستان توصیف شده، صحنه‌ی محاکمه‌ای در کلیساست. کلیسایی که انتظار داریم محل عبادت و آرامش باشد و ذاتا مکانی مقدس است، تبدیل به دادگاهی نمایشی شده که واقعیت ایدئولوژی تمامیت‌خواه را به خوبی به تصویر می‌کشد. این ایدئولوژی تا آن‌جا پیش رفته که حتی مظاهر دینی و اعتقادی را نیز به خدمت خود درآورده و جز پوسته‌ای از آن، چیزی باقی نمانده است... 

کتاب متنی ادبی دارد، چنان‌که گاهی برایم سنگین می‌شد، اما در مجموع دوستش داشتم. خصوصاً آن جایی که کشمکش شخصیت‌ها در میان افکار گوناگون را روایت می‌کرد؛ خواندن جزئیات زیاد آن‌ها برایم لذت‌بخش‌ و تأمل‌برانگیز بود! 

ریتم کند و جزئیات زیاد داستان باعث شده که در بعضی بخشهای داستان،‌ نویسنده از خط داستان فاصله بگیرد یا کمتر به شخصیت‌پردازی توجه کند و در عوض، به بیان انتقادات اجتماعی سیاسی خود از زبان شخصیت‌های داستان پرداخته است، اما به هرحال کشش و جذابیتش برای من آنقدر کافی بود که بتوانم آن را به انتها برسانم. 

موضوع نقد تفکر کمونیست در داستان به خوبی پرداخته شده، البته نویسنده راهکار و ایده‌ی جایگزین مشخصی ارائه‌ نکرده و تمرکزش کاملا بر نقد ایده‌ی تمامیت‌خواهی است که در تلاش است بشر را به آن چه خودش می‌خواهد تبدیل کند و در این مسیر از هیچ اقدام غیر‌انسانی‌ای فروگذار نمیکند ... 

      
196

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.