بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت مجید اسطیری

                این کتاب را تابستان سال 85 بلافاصله بعد از چراغ ها را من خاموش میکنم خواندم و شاید بعضی نکات از ذهنم دور شده باشد اما به نظرم رفتار مسئولانه مادر راوی داستان با دخترش خیلی نکته مثبتی بود. یادم هست که اون موقع از وبلاگ نویسی با چه لحن سرشار از شگفتی نوشته بود . وبلاگ جایی بود که مادر درددل های بی پرده دخترش را میخوند و اولش بسیار ناراحت شد که دخترش چرا این حرفها را به مادرش نگفته
اما به شدت کاری تخت و کند هستش نسبت به چراغها را من خاموش میکنم. یادمه همون روزها یه فرصتی پیش اومد و مصطفی مستور را دیدم . توی نمازخونه دانشگاه تهران نشستیم با هم حرف زدیم و گفت کتاب را نصفه گذاشتمش بس که بی رمق بود احساس کردم داره بهم توهین میشه.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.