بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت ابوالفضل شربتی

                «وقعة الطفّ» از جهات بسیاری شیوا و نمونه است. از آن کارهای جذابی است که می‌شود به‌عنوان یک اثر ناب در حوزۀ اسلام‌شناسی از آن یاد کرد. کتابی است که اگر خود را در جریانِ آن قرار دهید و با ادبیات و اصطلاحات آشنا باشید از تجربه‌های به‌یادماندنی‌تان خواهد شد. با این حال یکی دو ضعف کوچک هم دارد، که در ادامه به‌شان اشاره می‌کنم. در ادامه ذیل دو عنوان کتاب را معرفی می‌کنم: داستان کتاب، و بخش‌های اصلی کتاب.

1. داستان کتاب
ابومِخْنَف یکی از قدیمی‌ترین تاریخ‌نگاران است که عمدۀ روایت‌های مکتوبِ موجود (تاریخ طبری) از واقعۀ عاشورا از اوست. فعالیت‌های او در زمان امام سجاد و امام باقر و (اگر اشتباه نکنم امام صادق) علیهم السلام ذکر شده است. او شیعه است (در مقابلِ سنی، و در کنارِ امامی، امامی به کسی می‌گفتند که از شیعه بالاتر است، زندگی‌اش را بر مبنای امامِ معصوم (ع) تنظیم می‌کرده است. شیعه در زمان معصومین صرفاً به‌معنای مُحبِّ امامان اهل‌البیت (ع) به کار می‌رفته است). آنچه را او روایت کرده است هُشام کلبی در قالب «مَقتَل الحسین ع» به نام استادش، ابومخنف، جمع‌آوری کرده است. از مقتل ابومخنف تا قرن هفت هجری گزارش شده است، اما بعد از آن گویا معدوم شده. به هر ترتیب، روایت ابومخنف قدیمی‌ترین روایتِ موجود از کربلا به حساب می‌آید. اما این کتاب چه کرده؟ نویسنده (یوسفی غروی) آمده از تاریخ طبری روایت‌هایی را که به ابومخنف منتهی می‌شده برداشته و در قالب مقتل الحسین (ع) بازسازی کرده. البته داستان به همین راحتی نیست. نویسنده آمده هم اصلِ روایات، یعنی متن و صحت و سقم آن، را بررسی کرده (در این مسیر از بیشتر مقتل‌ها، سُنن‌ها، روایات منتهی به اهل‌بیت و حتی ادبیات و عُرف رایج آن زمان هم استفاده کرده) و هم سندهای روایات ابومخنف را، یعنی آن کسانی که از آن‌ها نقل می‌کند تا به واقعۀ کربلا و روایتِ آن برسد.

2. بخش‌های اصلی کتاب
کتاب سه بخش کلی دارد، که همه‌ش خواندنی است.
2.1. مقدمه‌های مترجم و نویسنده. این دو مقدمه دربارۀ شیوۀ نگارش و ترجمۀ کتاب است. مترجم نشان می‌دهد فقط مترجم نیست، محققی است که این کتاب را ترجمه کرده. حتی در برخی از پاروقی‌ها بخش دوم (بخش اصلی کتاب) نکاتی، از مصاحبه‌های شفاهی با نویسنده، را آورده است. با این حال، مقدمۀ نویسنده خواندنی‌تر بود. جدای داستان ابومخنف، کتابش و شیوۀ بازسازی‌اش، در سیزده چهارده صفحه راویان را، در شش دسته، آورده است. در این تقسیم ملاک او حضور در کربلا، واسطه یا بی‌واسطه‌بودن، و تعداد روایان است. علاوه‌براین نشان داده است که ابومخنف از هر راوی چه روایت‌ها و «ما وَقَع»هایی را گرفته است.

2.2. بخش اصلیِ کتاب، متن بازسازی شده. سیر تاریخیِ مقتل ابومخنف مفصل است، صرفِ گزارش‌های واقعۀ عاشورا نیست. از امام حسین در مدینه می‌‎آغازد که با مرگ معاویه و زمامداریِ یزید زیر ذره‌بین و فشار حاکمیت می‌رود تا وقتی که خاندان امام (ع) به مدینه باز می‌گردند. به‌اجمال این سیر را می‌توان بیان کرد: امام در مدینه، حرکت به مکه، ورود مسلم به کوفه، خروج امام از مکه، منزلگاه‌های بین راه، خروجِ ابن‌سعد برای جنگ با امام، حوادث شبِ عاشورا، صبح روز عاشورا، نبرد (شهادت‌ها و ما وَقَع)، اُسرا در مجلس ابن‌زیاد، حرکت به شام، اهل‌بیت در مدینه). این مسیر برابر است با چیزی که امروزه می‌دانیم، خودِ وقایع و گفت‌وگوها نیز تقریباً با آنچه امروزه مطرح است برابری می‌کند (البته اگر مشهورات بی‌اعتبار و روضه‌های عوام‌پسند را کناری رها کنیم).

2.3. بخش اعلام و فهرست‌ها. کتاب تا به اینجا بسیار محققانه است، از جهت بازسازی متن و اَسناد.قسمت آخر همچنان محققانه است، یعنی با چند فهرست ساده روبرو نیستیم. علاوه‌بر فهرست‌های مکان‌ها و آیات و احادیث و ضرب‌المثل‌ها و اشعار، فهرست اعلامِ هفتاد و هشت صفحه‌ایِ کتاب محققانه و جذاب است. داستانِ همۀ اعلام را آورده، و این از دو جهت بسیار گیرا است، هم برای کسی که در پی بررسی‌های رجالی است، و هم برای مخاطب عامی که داستان اشخاصِ دخیل در این روایت‌ها برایش موضوعیت دارد و به‌نحوی توجه‌ش را جلب می‌کند.

البته وقعةالطف بی‌ایراد نیست، اگرچه ناچیز باشد. نمی‌دانم چه مسأله‌ای در میان بوده که متنِ عربیِ را نیاورده است. حتی برای امثالِ من، که شاید پی‌گیرِ داستان باشیم، موجه و مهم هم نیست که برویم در تاریخ طبری متنِ روایات را ببینیم، اما اگر در بخشی مجزّا هم چاپ می‌شد خالی از لطف نبود. البته این ایراد در برابر حُسن‌های کتاب چیزی به حساب نمی‌آید.
و به‌عنوان نکتۀ آخر، این کتاب یک تفاوت اساسی دارد با مقتل‌های دیگر (مانند لهوف ابن طاووس)، وجهِ تاریخ‌نگاری ابومخنف غلبه دارد، البته که ابومخنف مُحبّ اهل‌بیت است و وقتی ذکر شهداء کربلا می‌کند ابراز اندوه هم می‌کند، اما بنای او نوشتنِ تاریخ کربلا است (گزارش کرده‌اند اساسِ همّت او نگاشتنِ تاریخ اهل‌بیت (ع) بوده است). اما باید توجه داشت که مخاطبان مقتل‌ها و روضه‌نامه‌هایی مانند لهوف با این کتاب نمی‌توانند لزوماً  آن ارتباطِ عاطفی و عقیدتی را داشته باشند. قید «لزوماً» را از جهت اینکه خودم تاحدی توانستم آن ارتباط را داشته باشم به کار بردم. حال در این میان جایگاه کتاب‌هایی مانند «الخائص الحسینیة» علامۀ شوشتری کجاست منوط می‌شود به بحثی دیگر در جایگاهی دیگر.

*روایت در اینجا روایت‌های تاریخی است، نه لزوماً روایت‌های که به معصومین (ع) برسد.
** یک مطلبِ مریض هم در پس ذهنم کلنجار می‌رود، «تاریخ» و مسألۀ واقعیت. شاید بعدها با کتابی دیگر به آن فکر کردم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.