یادداشت سنیه قرائیان
✍📖📚 - انتحاری زدم... این جمله، جملهای بود که زیر اسکرینشاتی که از چالش انتخابیم گرفته بودم نوشتم و فرستادم در گروهی که با تعدادی از «سفیران کتاب بوکزیستو» داشتم. با آقای کریمی و سفیران کتاب سر چالش در بهخوان کلکل کردیم. همیشه از چالشهای سطح اول انتخاب میکردم و از ترس امتیاز منفی، به سراغ چالشهای سطوح دوم و سوم نمیرفتم و این دفعه دل را به دریا زدم و چالش روزی ۵۰ صفحه را انتخاب کردم. کتاب آه را که دستم گرفتم و هر صفحه کتاب را که میخواندم، خواندن ادامه صفحات با هیجان بیشتری همراه بود. حب و بغض بود که در تمامی کتاب قلبت را مچاله میکرد و میفشرد. کتاب آه مقتل است و با همه تعاریفی که از کتاب شنیده بودم و شناخت و تجربهای خوبی که از یاسین حجازی داشتم، باز هم نمیتوانستم سمتش بروم. دهه محرم امسال فرصت خوبی بود برای خواندن این کتاب تصمیمم را با امانت کتاب از کتابخانه دانشگاه عملی کردم. شاید مقتل زیاد شنیده باشیم و روضه زیاد گوش داده باشیم، اما خواندنش بسیار توفیر دارد بر شنیدنش همه واقعه را هزار بار شنیدهای، اما با اینکه میدانی بعدش، آخرش و... چه میشود اما باز هم هیجان اینکه ممکن است در ورقی، صفحهای، خطی... جرعهای آب رسیده باشد به اباعبدالله، کتاب را ادامه میدهی و منتظری تا این بار «بخوانی» که ماجرا چگونه پیش رفت و... نمیدانم میتوانم چالش را تا روز آخر بدون امتیاز منفی پیش ببرم یا نه، اما مطمئنم کتاب را تا آخر میخوانم و امتیاز خواندن مقتل را به خودم میدهم... تجربه کنید خواندنش را #پیشنهاد_خواندنی
28
(0/1000)