یادداشت صَعوِه

صَعوِه

صَعوِه

7 روز پیش

        سه می‌دم برای برخی عبارتا.اون برخی عبارت‌ها-که مثل همیشه یادم نیست-عالی بودن. از این جهت که خودشون نقاشی بودن و آدمایی که منو می‌شناسن می‌دونن عبارت؛ شعر یا کلمه‌ای برام جذابه خیلی که شکل یه عکس یا نقاشی باشه. و خب بهمن فرسی به خاطر نقاش بودنش می‌تونست چنین عباراتی رو بسازه.
محتوای خاصی نداشت. هدفش هم همین بود. بدون هیچ دلیلی یه مدل زندگی رو شرح داده که شاید الان به خاطر دور موندن ما از جهان خارجمون-چه توسط ما چه توسط اونا-یه طوری خاص به نظر می‌رسه. البته خب شایدم بهتره بگم چون زندگی به اصطلاح هنرمندانه رو شرح می‌ده و سختشم نمی‌کنه و خب جالبه دیدن این مدل زندگی هم.
خلاصش اینه: هیچ دلیلی نداره آدما سخت بگیرن. به هیچی. همه‌چی کاملا بی‌محتواست. همون پوچ‌گرایی در واقع.
همچنان به مفهوم ازدواج فکر می‌کنم که تازگیا تو داستانایی که می‌خونم یهو پیداشون می‌شه. و اینکه هندرسون راست می‌گفت شاید که ازدواج مراسم زنانه‌ایه که مرد دوستش نداره. هرچند که باعث رشدش می‌شه.
بالاخره سود زن بیشتره تو ازدواج یا مرد؟ مساوی‌اند؟ تو این کتاب ازدواج و تعهد عشق رو کمرنگ می‌کنه. تو یکی از داستانای مستور هم همین بود. ازدواج گرسنگی می‌آورد و عشق از یاد می‌رفت.من نظری نمی‌دم. دارم بهش فکر می‌کنم.
(پی‌نوشت: الان یادم افتاد که این مرد اون آخرا یادم آورد چقدر شبیه بوکوفسکی‌یه. دوستش ندارم چون از نظرم داستان نمی‌نوشته. البته خب با فرسی ارتباطم بهتر از اون بوده. شاید چون ایرانیزه شده و درک فضاسازی‌ها برام آسون‌تره. و البته عبارت‌ها. عبارت‌ها.)
      
30

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.