یادداشت ناصر مسیحا

                در خانه ام ایستاده بودم و منتظر بودم باران بیاید
داستان با شخصیت های
مادر
زن پیر
دختر ارشد
دختر کوچک
دختر جوان
راجع به برادرانشان که از خانه به واسطه درگیری با پدر خارج شده است
        

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.