یادداشت میثم غضنفری

        گرامشی در مورد کتاب شهریار چنین می نویسد: «خصیصۀ اساسی این کتاب آن است که کتابی زنده است.»

موسیلینی نسخه‌ای از این کتاب را که خود بر آن مقدمه نگاشته بود برای هیتلر می فرستد.

روسو در فصل ششم، کتاب سوم قرارداد اجتماعی با آوردن جملۀ معروفی به روشنی اعلام می کند که «شهریار ماکیاولی کتاب جمهوری خواهان است.»

اسپینوزا در هفتمین قطعۀ فصل پنجم کتاب رساله درباره سیاست پیشنهاد می‌کند که «آثار ماکیاولی از نو تفسیر شود. شاید ماکیاولی می‌خواسته نشان دهد که مردم تا چه اندازه باید از سپردن سرنوشت و نجات خود به دست یک فرد بپرهیزند. زیرا اگر آن فرد در این اندیشه خام نباشد که می‌تواند دل هر کسی را به دست آورد، ناچار است دائما از خطرات بهراسد و ناگزیر است که همواره بیدار و به خصوص به فکر جان خود باشد. آن فرد باید به عکس هموراه بر سر راه مردم دام بگسترد و نگران آنان باشد. و من باید این داوری را در مورد مولف چیره دست بپذیرم که وی به اعتقاد همه همواره طرفدار آزادی است و دربارۀ این که چگونه باید آن را حفظ کرد آراء راه‌گشایی داده است.»

اساس نظریۀ سیاسی ماکیاولی بر بدبینی نسبت به انسان‌ها استوار است. به نظر او، انسان‌ها بالطبیعه پلیدند و به همین سبب نیاز به  نظام سیاسی هماهنگ و با ثبات دارند تا بتوانند به صورت اجتماعی زندگی کنند.
صفحۀ 46

ماکیاولی زبان یونانی نمی‌دانست و به این سبب نمی‌توانست دموکراسی یونان قدیم را به آن گونه که شاید و باید بشناسد. بنابراین با اینکه او ترجمۀ لاتینی بعضی از متون یونانی را خوانده، اما الگوی سیاسی وی همان تجربۀ جمهوری رم قدیم است.
صفحۀ 61
      
28

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.