یادداشت کاران

کاران

1402/10/15

                طرد شدن چه بلاهایی که به سر آدم نمیاره. یادم نمیاد با هیچ کتاب دیگه ای اینقدر گریه کرده باشم. 
چقدر عمیق سوختم برای "هیولا". هیولایی که جرمش زیبا نبودن بود. 
چه آزاردهنده ست تمنای نشاط و چه عذابی بزرگ تر از مطرود بودن...

"فرانکنشتاین! با همه سازگاری اما چرا فقط به من جفا می‌کنی؟ من که از هر کس به انصاف و شفقت و محبت تو لایق ترم. من که مخلوق توام. 
بنا بود آدم تو باشم، اما در عوض فرشته ی مغضوبی شدم که به گناهِ نکرده از شور و شعف محروم است." 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.