یادداشت محسن خیابانی
1402/3/20
3.8
6
در دنیای ادبیات داستانی، حداقل دو شاهکار دربارۀ انقلاب کبیر فرانسه و پیامدهای آن داریم. یکی از آنها «داستان دو شهر» شاهکار «چارلز دیکنز» است و دیگری، آخرین اثر و شاهکار ویکتور هوگو، یعنی: نود و سه. ماجراهای «داستان دو شهر»، قبل از انقلاب فرانسه آغاز میشود ولی مشخص نیست در کدام سال از بازۀ زمانی این انقلاب (۱۷۹۹–۱۷۸۹) پایان مییابد. دیکنز «داستان دو شهر» را در سال 1859 نوشت، زمانی که کشورش (انگلستان) انقلاب صنعتی را تجربه کرده بود و آمریکا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، در حال پشت سر گذاشتن مراحل مختلفی از انقلاب صنعتی بودند. برای افرادی که در تاریخ انقلابهای جهان مطالعه داشتهاند، همواره این سوال مطرح بوده که انقلاب مدنی فرانسه نقش مهمتری در تاریخ بشر بازی کرده یا انقلاب صنعتی انگلستان که تازه به معنای عام «انقلاب»، یک انقلاب نبود. این پرسش چهبسا در آن زمان در ذهن خود دیکنز وجود نداشته ولی امروزه میتواند ذهن خوانندگان «داستان دو شهر» را در حین خواندنش مشغول کند. «داستان دو شهر» کمتر روی اشخاص حقیقی دخیل در انقلاب فرانسه تمرکز میکند ولی در توصیف تغییرات جامعۀ فرانسه در حین انقلاب بسیار موفق است بهنحوی که خواننده با تک تک سلولهای تَنَش، احساس و درک میکند که چرا اولین انقلاب فرانسه پس از مدتی (در اوایل قرن 19) به دست یک امپراتور (ناپلئون) افتاد. و اما رمان «نود و سه» که در سال 1874 منتشر شد، از نظر ذکر جزئیات تاریخی، دقیقترین اثر داستانیای است که دربارۀ انقلاب فرانسه نگاشته شده؛ با وجود اینکه تمرکز اثر (چنان که از نامش هویداست) بر رخدادهای سال هزار و هفتصد و نود و سه است. در حالی که در رمان دیکنز، همۀ شخصیتها خیالی هستند و او به مسائل این انقلاب نگاهی کلیتر میاندازد، هوگو موفق میشود تا با ترکیبی از شخصیتهای حقیقی و خیالی، هم اطلاعات مفیدی دربارۀ شخصیتهای حقیقی و افراد مشغول به بازی قدرت در آن روزگار در فرانسه ارائه بدهد و هم با استفاده از شخصیتهای خیالی، فضای حاکم بر آن دوران فرانسه را بهشکل ملموستری توصیف نماید. «نود و سه»، سه شخصیت اصلی دارد: 1- «مارکي دو لانتوناک» پرنس برتانیایی که فرماندۀ اشرافیان سلطنتطلب است و قصد دارد حکومت جمهوري را براندازد و کشور را به دوران گذشته باز گرداند. 2-«گوون دو لانتوناک» نوۀ برادر مارکي دو لانتوناک که اگرچه اشرافزاده است به صف انقلاب و جمهوريخواهان پیوسته. او نمونهای از انسانی قدرتمند و درعینحال اخلاقمدار و درستکردار و مُعَرِّف آرمانهای ویکتور هوگو است. 3-«سيموردن» کشيشی جمهوريخواه که سخت به آرمانهاي انقلابي پايبند است. در واقع «مارکی» و «سیموردن» بسیار شبیه هم هستند و فقط هر دو، در یک سوی میدان نبرد قرار ندارد! «نود و سه»، مثل اغلب آثار «هوگو» فصلهایی دارد که گویا ربط چندانی به خط اصلی داستان ندارند (توصیف فاضلابهای پاریس در «بینوایان» و توصیف کلیسای نتردام در «گوژپشت نتردام» را به خاطر بیاورید). نکتۀ مهم در هنگام مطالعۀ آثار نویسندگان قرن نوزده فرانسه این است که اطناب جزئی جداییناپذیر از آثارشان محسوب میشود ولی این اطناب به معنای آببستن به داستان نیست. مثلاً «هوگو» در همین «نود و سه» در پی دادن دیدی جامعالاطراف به خوانندگان دربارۀ انقلاب فرانسه است و میخواهد که خوانندگان بهخوبی شرایط زمانی و مکانی شخصیتهایش را درک نمایند. از «نود و سه» چندین ترجمه در دسترس قرار دارد ولی خوشخوانترنشان همین ترجمۀ محمدرضا پارسایار است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.