یادداشت suny
1403/5/28
3.9
13
راستش، خیلی با چیزی که انتظار داشتم متفاوت بود؛ ولی یجورایی دقیقا همون چیزی بود که فکرشو میکردم و شاید هم دقیقا همون چیزی که بهش نیاز داشتم. وقتی شروعش میکردم فکر میکردم خیلی دیره و خیلی زودتر از حرفا باید میخوندمش؛ ولی یبار دیگه بهم ثابت شد خدا تو زمانبندی بهترینه. کلی باهاش خندیدم و کلی باهاش گریه کردم و خیلی بیشتر ازش لذت بردم. از اعماق وجود، وافل های قلبی عمه مامانی رو میخوام. و همینطور یه بابابزرگ که درکم کنه...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.