بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت ملیکا خوش‌نژاد

                بین خواهران برونته، با آن برونته کمتر از همه‌شون تونستم ارتباط برقرار کنم چون به‌نظرم قلمش اصلاً به پای شارلوت و امیلی نمی‌رسه. اما به‌نظرم خیلی شجاعه که دست گذاشته روی موضوعاتی که نه‌تنها خواهرانش، بلکه هیچ نویسندهٔ زن دیگری هم در اون زمان سمتشون نرفته بودن: خیانت و اعتیاد. گرچه پرداختش به این دو مسئله چندان پخته نیست، موضوعات مهمی‌ان و داستان هم اگر یه بازنویسی می‌شد و ارجاعات فوق‌العاده زیاد مذهبی ازش حذف می‌شد یا دست‌کم به حد تعادل می‌رسید خیلی خواندنی‌تر می‌شد.
برایم عجیب است که مخصوصاً آن با وجود سن کمش و تجربهٔ زیستهٔ ناچیزش به‌ویژه در زمینهٔ رابطه با مردان، چرا از زبان گیلبرت شروع به تعریف داستانش می‌کند؟ کلاً به‌نظرم عجیب است نویسنده‌های زن قهرمان مرد یا نویسنده‌های مرد قهرمان‌های زن داشته باشند؛ گاه کمی ناپختگی و فاصله احساس می‌شود وقتی نویسنده و قهرمانش هم‌جنس نیستند. نه‌اینکه البته غیرممکن باشد ولی انگار چیزی واقعی و ملموس این وسط حذف می‌شود. در این‌جا هم کاراکتر گیلبرت اصلاً عمق ندارد، واقعی نیست، ملموس نیست و روی اعصاب بودنش فقط به‌خاطر رفتارهای نسنجیده و ناپخته‌ش نیست، بلکه بیشتر به دلیل سطحی و آبکی از کار درآمدن کاراکترش است. هلن جون‌دارتر است که خب طبیعیه ولی حتی این سطحی و آبکی بودن در هلن هم تا حدی مشهود است. وقتی به جای احساس و منطق به ایمان متصل می‌شه سخت می‌شه پختگی و قوام یافتگی کاراکتر رو توش دید. حتی ارثر هم تمام و کمال شکل‌ نگرفته انگار. هیچ نمی‌دانیم چرا این‌طوری هست که هست و رفتارش نه قابل درک است نه توجیه. درحالی‌که به‌نظرم قهرمان‌های منفی داستان به هر حال باید قابل‌درک باشند از این نظر که بفهمیم چرا این گونه‌اند و  البته منظورم این نیست که حق دارند چنین باشند اما دست‌کم منطقی باید پشت رفتار فعلی‌شان وجود داشته باشد. این منطق در کاراکتر ارثر غایب است، برای همین باز در سطح می‌ماند، از صفحات کتاب بیرون نمی‌آید و در برابر چشم بیننده جان نمی‌گیرد. درحالی‌که هیت‌کلیف گوشت و پوست و استخوان دارد و زندهٔ زنده می‌بینیمش. برای همین «بلندی‌های بادگیر» سوراخ‌مان می‌کند، اما این کتاب نه. آن برونته کم‌سن‌وساله و بیشتر تحت تأثیر ماجراهای زندگی برادرش این داستان رو نوشته درحالی‌که شارلوت از عمق تجربه‌های زیستهٔ خودش نوشته و امیلی هم خب، نابغه است! در برابر شارلوت و امیلی واقعاً کار آن سخت می‌شود. اما با تمام این‌ها من خوشحالم که این کتاب رو خوندم و قطعاً به تمام کسانی که می‌خوان با سیر ادبیات انگلیس آشنا بشن توصیه می‌کنم که از این کتاب نگذرن.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.