بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت عاطفه سادات قریشی

                روایت «گاف» دردنگاری مردمانی است که صدای بلندی ندارند.  این اثر با پرداختی جسورانه روایتگر زندگی اقشار فرودست جامعه است و به مسائلی از جمله: اعتیاد، آسیب‌های جسمی و روانی، کودک همسری و... اشاره دارد. همچنین پیامدهای شکاف طبقاتی و رنج حاصل از آن که قشر محروم جامعه  با آن دست به گریبانند.

گزیده کتاب:

آدم می‌تواند از معمولی بودن دلتنگ شود، مادام که معمولی بودنش جاریست و بدون تهدید دارد راه خودش را می‌رود و چای بعدازظهر داغ است و حرف‌های معمولی برای گفتن هست.

پسر برمی‌گردد. نفس‌زنان! و پشت سرش مادری چهارشانه، درشت، راست و خندان می‌آید تو. چشم‌های آبی درشت دارد، پوست برنز سوخته و موی لخت طلایی‌اش از زیر روسری پیدا، سی و شش دندانش دسته به دسته سالم و ردیف و امید به زندگی‌اش بالای نود سال.

باید باور کنیمش؟ حقش نیست چنین زنی در این محله در این خانه، از این دربیایید تو! حتما در ورودش به دنیا در لحظه‌ی مساعدی باز نشده که اینجاست! می‌گنجید تصور کنی در خیابانی سنگ‌فرش شده در پاریس یا برلین، یک لیموزین ترمز کند، راننده‌ای سیبیل پوارویی دور بزند و در را برای مادام باز کند و مادام او باشد. چه مادام دلبری گوشه‌ی این خانه‌ی بی‌صاحاب افتاده!
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.