بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

گاف

گاف

گاف

سارا گریانلو و 1 نفر دیگر
3.4
8 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

8

کتاب گاف، نویسنده سارا گریانلو.

پست‌های مرتبط به گاف

یادداشت‌های مرتبط به گاف

            روایت «گاف» دردنگاری مردمانی است که صدای بلندی ندارند.  این اثر با پرداختی جسورانه روایتگر زندگی اقشار فرودست جامعه است و به مسائلی از جمله: اعتیاد، آسیب‌های جسمی و روانی، کودک همسری و... اشاره دارد. همچنین پیامدهای شکاف طبقاتی و رنج حاصل از آن که قشر محروم جامعه  با آن دست به گریبانند.

گزیده کتاب:

آدم می‌تواند از معمولی بودن دلتنگ شود، مادام که معمولی بودنش جاریست و بدون تهدید دارد راه خودش را می‌رود و چای بعدازظهر داغ است و حرف‌های معمولی برای گفتن هست.

پسر برمی‌گردد. نفس‌زنان! و پشت سرش مادری چهارشانه، درشت، راست و خندان می‌آید تو. چشم‌های آبی درشت دارد، پوست برنز سوخته و موی لخت طلایی‌اش از زیر روسری پیدا، سی و شش دندانش دسته به دسته سالم و ردیف و امید به زندگی‌اش بالای نود سال.

باید باور کنیمش؟ حقش نیست چنین زنی در این محله در این خانه، از این دربیایید تو! حتما در ورودش به دنیا در لحظه‌ی مساعدی باز نشده که اینجاست! می‌گنجید تصور کنی در خیابانی سنگ‌فرش شده در پاریس یا برلین، یک لیموزین ترمز کند، راننده‌ای سیبیل پوارویی دور بزند و در را برای مادام باز کند و مادام او باشد. چه مادام دلبری گوشه‌ی این خانه‌ی بی‌صاحاب افتاده!
          
            داستان گاف در مسیر حرفه‎ای شدن قرار دارد. در داستان می‎توان سویه‎های رمان نو را مشاهده و دنبال کرد. به همین دلیل مخاطب به دنبال حرف تازه و اتمسفر داستانی تازه تا آخر قصه می‎آید.
داستان را بیش از دیالوگ و مونولوگ پیش می برد و اتفاقا از جلوه های خوب رمان است. چرخه روایت مونولوگ و تصویر، مخاطب را در دایره داستان و گره‎های داستانی نگه می دارد. یکی از دلایل برقراری فرآیند موثر در این چرخه، استفاده از فعل حال است. نویسنده داستانش را هم‎زمان با نگاه مخاطب می‎نویسد. راوی و مخاطب هم  همگام با هم با میزانسن های داستان و موقعیت های آن روبه رو می شوند. اگر چه برای مخاطب عام این نوع روایت سردرگمی ایجاد می کند، اما برای مخاطب حرفه‎ای‎تر جذاب است.
فعل حال البته مبتنی بر فرم و پیرنگ است و شیوه روایی داستان و منطق داستانی‎اش ایجاب می‎کرد.
نگاه نویسنده در نگاه راوی جریان دارد. راوی داستان همه چیز را می بیند. همه چیزهایی که داستان را می‎سازد. داستان در جزئیاتی اتفاق می‎افتد که کوچک اما موثرند و راوی و نویسنده یکپارچه و منسجم با هم قصه می‎گویند. نویسنده حرف توی دهان راوی نمی‎گذارد زیرا به او در قالب یک شخصیت داستان موثر و فعال، جان بخشیده است.
من رمان گاف را یک اثر چند وجهی می دانم که از هر سو سعی کرده است دایره نگاه خود را وسعت بدهد و در میزانسن های مختلف حرف برای گفتن دارد. چه درباره فرم اثر که مختصری به آن اشاره کردم و چه درباره ماهیت و مضمون اثر.
یکی از نکته‎هایی که در این رمان به چشم می خورد، واژگان شناور در فرهنگ جامعه میان اقشار مختلف است اگرچه نویسنده در این اثر تبحر و تسلط خود را در خلق تعابیر در فرهنگ گفت و گوی طبقات فکری مختلف نشان می‎دهد . نویسنده مشاهده دقیقی از ادبیات مختلف مورد استفاده در بین مردم دارد و برای هر شخصیتی که خلق کرده است، زبان مناسبی به کار می‎برد. به همین دلیل ما با تعابیر تکراری مواجه نیستیم و با زبان روایی ارتباط موثرتری برقرار می‎کنیم.
نکته دیگری که هست، راوی صرف نظر از جنسیتش یک شخصیت تاثیر گذار است هم فردیت دارد و هم اجتماعی است و در جامعه زنده و پویا نفس می‎کشد. شخصیت اصلی یک زن است.
بارزترین خصوصیتی که از گاف می‎توان انتظار داشت، نگاه زنانه و داستان زنانه است.
اول یادداشتم می‎خواهم مقصودم از نگاه زنانه و در کل رمان زنانه را تبیین کنم. زیرا رمان فارسی در مرحله‎ای قرار دارد که« زن» را بیش از قبل مد نظر دارد. راحت بگویم رمان زنانه مد شده است. که البته فارغ از دیدگاه های مختلف اجتماعی به این اصل مهم،اتفاق مبارک و میمونی‎ست
شاید در مواجه با سه حالت بتوان به یک داستان، داستان زنانه گفت.
اول داستانی است که یک خانم و یک زن آن را به رشته تحریر درآورد. نویسنده زن باشد. در این طیف داستان ها ناخودآگاه حس زنانه در داستان ساری و جاری می شود که همان طور که گفتم فارغ از پیرنگ، یک امر ناخودآگاه و تا حدودی ناگزیر است.
دوم داستانی است که در مورد شخصیت زن نوشته می‎شود و شخصیت های بارز در آن قصه زنان هستند.
و سوم داستان هایی است که در مورد مسائل خاص زنان نوشته می‎شود. مسائلی که مردان درک یا تجربه ای از آن ندارند. مثل بارداری و زایمان یا قاعدگی و امثالهم.
اگر با این سه منظر به داستان گاف برگردیم سوالم این است که آیا نویسنده توانسته است، داستان زنانه بنویسد؟
یعنی اگر راوی داستان و شخصیت اصلی را برداریم و به جایش یک شخصیت مرد بگذاریم آیا اتفاق خاصی در پیرنگ می‎افتد؟
به نظر من جز در مسائل ظاهری داستان آنچنان بهم نمی ریزد. علی رغم این که گاف را یک زن نوشته ما در داستان زیست زنانه پررنگی نمی بینیم.
راوی یک شخصیت خنثی دارد. پیچیدگی ذهنی زنانه اگرچه وجود دارد اما در شخصیت پردازی داستان کم رنگ است.
پرداختن به چهره تاریک شهر پیش از گاف جریان گرفته بود. هم با چند فیلم سینمایی مطرح نظیر « ابد و یک روز » یا « مغزهای کوچک زنگ زده» و هم در آثار داستانی مثل «برج سکوت» و چند قصه دیگر.
گاف هم در همین جریان است. لوکیشن زنده ای که اگر چه همیشه جریان داشت و دارد اما به تازگی دست‎مایه ساخت درام شده است. اما می‎خواهم بگویم، گاف در همین جریان است اما کلیشه ها را شکسته و در جریان گفتن حرف تازه افتاده است.
. این اثر صاحب دغدغه انسانی‎ست. سارا گریانلو طنز و مفهوم آن را خوب در قالب رمانش نشان می‎دهد. ما در گاف می توانیم تلخند را حس کنیم و تفکر انتقادی نهفته  در پس داستان را ببینیم. به همین دلیل بستر گفتمان درباره آن باز است. در این رمان علاوه بر داستان به اهمیت کوشش‎های فردی و اجتماعی درباره مفهوم احسان و نیکی به دیگران پرداخته می‎شود و به خوبی ارتباط دوسویه میان فرد نیازمند و فرد کمک رسان و تاثیر مشترک این دو بر یکدیگر، تصویر می‎گردد.