یادداشت
1403/8/14
در شهر پیرمردها امنیت جانی ندارند. نفرت از آنان جوانان را فرا گرفته و آنها را باعث عدم پیشرفت خود میدانند. هیچ کافهای به پیرمردها خدمات نمیدهد، تاکسی آنها را سوار نمیکند و جوانان در هر فرصتی آنان را به قتل میرسانند. در این میان ویدال و دوستان قدیمیا سعی میکنند، هر کدام به نحوی، از این قضیه جان سالم به در ببرند. «خاطرات جنگ خوک» کتبی هست که قبل از خواندنش فکر میکنید که قرار است با داستانی از یک واقعۀ تاریخی یا خیالی مواجه شوید که شما را به شگفتی واخواهد داشت. اما کاملا برعکس؛ این کتاب داستانی کاملا بیهیجان داشت. زندگی عادی یک گروه پیرمرد که گاهی با فراز و نشب مواجه میشود و هیچ نکتۀ خاصی برای ارائه به خواننده ندارد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.