یادداشت zaynab

zaynab

1403/01/14

                شخصیت اصلی کتاب، هولدن کالفیلد نوجوانی ۱۷ ساله‌ است. او علایق متفاوتی از همسالان خود دارد و دوست ندارد مثلا دانشمند یا وکیل شود. او می‌خواهد ناتوردشت شود؛ "همه‌ش مجسم می‌کنم چَن‌تا بچه‌ی کوچیک دارن تو یه دشتِ بزرگ بازی می‌کنن. هزارهزار بچه‌ی کوچیک؛ و هیشکی هم اون‌جا نیس، منظورم آدم‌بزرگه، غیر من. منم لبه‌ی یه پرتگاهِ خطرناک وایستاده‌م و باید هر کسی رو که می‌آد طرفِ پرتگاه بگیرم – یعنی اگه یکی داره می‌دوئه و نمی‌دونه داره کجا می‌ره من یه‌دفه پیدام می‌شه و می‌گیرمش. تمامِ روز کارم همینه. ناتورِ دشتم."
هولدن، در طول کتاب، داستان ۳ روز از زندگی‌اش را در جایی شبیه مرکز توانبخشی یا مرکز درمانی برای روانکاو‌ش تعریف می‌کند. آخرین جمله‌‌ی هولدن توی کتاب اینه؛ هیچ‌وقت به هیشکی چیزی نگو. اگه بگی دلت برا همه تنگ می‌شه.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.