یادداشت ملیکا خوش‌نژاد

                بهترین صفتی که میشه برای این داستان انتخاب کرد "وهم آلود" است. آنقدر همه چیز در هاله ای توهم و ابهام وجود داشت که احساس می کردی در حال خواندن کتاب نیستی، بلکه داری خواب می بینی. دقیقا مثل زمانی که داریم خواب می بینیم و می دانیم داریم خواب می بینیم و همه ی این ها واقعی نیستند، اما در عین حال آنقدرها هم مطمئن نیستیم. منظورم این است که اگر این ها واقعی نیستند و در واقع داریم خواب می بینیم، چرا انقدر عمیق بر جانمان اثر می گذارند؟
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.