یادداشت هانیه
1403/6/25
آنفیم باریبا، راوی نوجوان و سرکش داستان، بخاطر قبول نشدن در امتحانات از خانه فرار میکند. او که بخاطر سن کم و شرایط نابسامان جامعه روسیه در آن دوران، نه پولی در بساط دارد و نه هدفی که به دنبالش برود، در جستجوی نشانی از انسان و زندگی انسانی به هر ریسمانی چنگ میزند. دزدى میکند، با بیوهها رابطه عاشقانه برقرار میکند، شرافت، صداقت و وجدانش را زیر پا میگذارد تا در نهایت با خیانت به یک دوست، شغل یک افسر پلیس را به دست میآورد و اینگونه در باتلاق حرص و طمع فرو میرود. زامیاتین در داستان "درآبادی" به زبان طنزی تلخ، سرگذشت مردمی که در روسیه اوایل قرن بیستم، زندگی پرمشقتی را میگذرانند، به تصویر میکشد و مراحل افول انسانیت در جامعهای آفتزده و عقب مانده را نشان میدهد. این داستان در ماه مه سال ١٩١٣ با نام A Tale Provincial در مجله "آموزهها" به چاپ رسید، اثری که بیدرنگ فضای ادبی روسیه را زیرورو کرد. زامیاتین درباره خود میگوید:"اگر جایگاهی در ادبیات روسیه دارم، آن را عملا مدیون اداره پلیس مخفی سنپترزبورگ هستم. در سال ١٩١١ آنها مرا از پترزبورگ تبعید کردند و به مدت دوسال در لختا زندگی بسیار منزویای داشتم. آنجا بود که در سکوت سفید زمستانی و سکوت سبز تابستان، درآبادی را نوشتم."
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.