یادداشت روشنا

روشنا

روشنا

1403/6/26

ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد: کمدی در سه قسمت با یک مقدمه و یک موخره
        کتاب شروع جالبی داشت. نصفه‌شبی شیطان خبردار میشه یه پرهیزگار از نوع پنجم به نام آقای پورعلیزاده در زمین هست که با وجود حقوق کمش، رشوه قبول نمی‌کنه. برای همین دست به کار میشه تا ببینه چه کاری برای از راه به در بردنش از دستش برمیاد و کل داستان ماجرای همین تلاش‌های شیطانه.
به زور نمایشنامه رو تا آخر خوندم 😩 از یه جایی به بعد جملات خیلی تکراری شده بود و قضایا هم همش همون بود. اطراف آقای پورعلیزاده رو آدمایی گرفتن که همه خصوصیات بدی دارن؛ زن جیغ‌جیغو، عمه خانم با گوش‌های سنگین، همکاران رشوه‌گیر و کار راه ننداز، خانم‌های همکاری که همش با تلفن صحبت می‌کنن و ...این وسط فقط آقای پورعلیزاده به اخلاقیات پای‌بنده و شعرای زیبای حافظ می‌خونه و فکر می‌کنه اگه رشوه بگیره، دیگه نمی‌تونه تو آینه به خودش نگاه کنه. 
اما مثل همه‌ی داستانای ایرج پزشکزاد و با وجود تمام خصوصیات خوب آقای پورعلیزاده، اصلاً به اخلاق روابط پای‌بند نیست و به همه‌ی زنان دیگه غیر از همسرش حرفای زشت میزنه. شاید بگید طنزه و سخت نگیر! ولی اصلاً نمی‌تونم با این نوع طنز پزشکزاد کنار بیام. طنز همین مدلی ولی اخلاقی‌ترِ مهرداد صدقی در مجموعه‌ی آب‌نبات‌ها رو دوست داشتم، ولی این نوع طنز واقعاً به نظرم غیراخلاقیه. 
شیطان هم فقط همین رشوه گرفتن براش مهمه و هیچ چیز دیگه‌ای از جمله زن و این میل آقای پورعلیزاده به این که حالا که وضعش خوب شده به رئیس قبلیش دستور بده، براش مهم نیست.
دو ستاره رو هم به سختی دادم 😂
      
257

21

(0/1000)

نظرات

پس یادداشت‌هایتان چه می‌شود؟
4

1

روشنا

روشنا

1403/6/26

😁😁
نمی‌دانم چه گویم :( 

0

روشنا

روشنا

1403/6/26

همین‌طوری دست به کیبورد بردم ببینم نوشتنم میاد، که دیدم یه چیزایی نوشته شد 🙂‍↔️🍃 

0

به‌به. مستفیض شدیم.😍  
 @roshana. 

1