یادداشت آرمان نوری

زمستان سرزده
        رمان سیاسی. داستان دو پسرخاله که تصمیم می‌گیرند به عضویت مجاهدین خلق درآیند. یکی سر تصمیش می ایستد دیگری جا می‌زند در ایران می‌ماند. وحالا بعد سال ها هم دیگر را می‌بینند تا آن چه بر آن‌ها گذشته را برای هم تعریف کنند. رمان کم حجمی بود بنابراین جزئی پردازی و صحنه پردازی آن چنانی نداشت در حد کلی گویی و کد گذاری مسائل سازمان و جامعه ایران را بازگو کرده بود که آن هم چیز جدیدی نبود. قصه گویی‌اش بدک نبود ولی تکراری بود.
      
11

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.