یادداشت مجید اسطیری

                بخش اعظم کتاب که درباره سووشون بود را خواندم و به هر کس که این رمان سترگ را خوانده توصیه میکنم حتما این کتاب ارزشمند را هم بخواند.

این هم پاره هایی از کتاب:

سیمین: همین الان هم در نیروهای ایران در جنگ عراق با ایران چهره های به حق خوب، حتی چهره های اسطوره ای فراوانه، باید کشفشان کرد، تا شناخت آنها مثل دانه در ذهن نویسنده یا شاعر افشانده بشه و گذاشت دقت، حافظه، ذوق، تداعی معانی و تصویرسازی و تخیل و غیره این دانه ها را آبیاری بکند تا درخت های تنومند باروری بشوند و آن وقت شعرشان را سرود یا داستانهاشان را نوشت، یا نمایش، یا فیلم. اما «قوام یافتن» زمان می خواهد. 

 "نویسنده‌ای می‌تواند برداشت‌های سیاسی و فرهنگی و مذهبی اهل نظر یا حکم گذاری را داستانی کند. که در اینجا تحول زری بر اساس این قول مشهور شریعتی است که : آنها که رفتند کاری حسینی کردند..." پس زری که مانده است کاری دیگر دارد می کند، یا مثلا کربلای عمه شیراز می شود"
 
 "سووشون با اشاراتی به مراسم سیاووشان و اجرای مراسم خاص تعزیه یا عزاداری مذهبی در تشییع یوسف مرگ یوسف را مرگی عام و کلی میکند. ادامه یک اسطوره ایرانی و واقعه ای تاریخی اما اسطوره شده، و نیز کربلا شدن شیراز برای عمه از این دست است.

و گفتگوی گلشیری با سیمین چقدر عالی است"

 "گلشیری: من میخوام بگم یک تفکر حاکم داریم یا تفکر حکومتی، تفکر مسلط زمان شاه، درسته؟ مسلمه که شما اینو نمی پذیرفتید. پس شما تفکر حاکم بر روشنفکران را پذیرفتید، درست شد؟ 
سیمین: که جلال نقش مهمی داشت."

 "شکی نمیتوان داشت که یوسف آمیزه ای است از آل احمد و تخیل"

 "درست است که منظر زری و بالنتيجه ما - به تبع زری - محدود است، طوری که انگار زری، به قول طبق کش، اهل آن شهر نیست، یا دقیق تر بگوییم زنی است محدود به دایره دیوارهای باغی بزرگ و محفوظ در پناه درآمد املاکی که ارث پدری یوسف است و محصور در ظل توجهات مرد خانه؛ اما آنچه از این منظر تنگ می بینیم، ارزش دیده ها را مضاعف می کند -
خصیصه ای که شاید در همه هنرها بتوان دید"

 "با محدود گرفتن منظر، به شرط انتخاب های درست و ترکیب های بجا، می توان به بی نهایت یا به عمق رسید -"
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.