یادداشت
1401/10/4
3.3
7
تصوری که ما اغلب از زندگی یک طلبه داریم تصوری کاملا ایده آل است. آنها کلا از مشکلات اقتصادی و اجتماعی مبرا هستند و تمام همت خود را صرف دین و خلق خدا می کنند. یونس برکت طلبه ای است که در کنار تحصیلات حوزوی تحصیلات دانشگاهی (عکاسی) هم دارد و حالا بعد از 4 سال برای تبلیغ در ماه رمضان به یکی از روستاهای دور افتاده به نام میانرود می رود و آنجا با مردمی روبرو می شود که میانه خوبی با روحانیت ندارند و اکثریت آنها اهل نماز و روزه نیستند. دلم برای خودم می سوزد. نمیدانم چرا این جوری شد. چرا اینطوری کرد؟نه می دانم چرا اینکار را کرد. ناگهان سیبی را از جیبش در آورد و، در یک چشم به هم زدن، پرت کرد. دوباره سیبی دیگر. دیگر به آنها نباید هیچ امیدی داشته باشم؛ مثل پیرزن دیروزی که گفت امید به خدا که برای تو یک کاسه شیر نمی شود. نمی دانم فعلا چه کنم! بروم یا منتظر بمانم؟ ولی هنوز اعتقاد دارم امید به خدا می تواند یک کاسه شیر شود. رمان شروع خوبی دارد طلبه بر روی منبر در حال سخنرانی مورد هدف سیب گندیده شاه قلی قرار می گیرد و این آزار و اذیت ها در ادامه بیشتر می شوند هر چه جلوتر می رویم شخصیتهای بیشتری نمود پیدا می کنند که فضای کلی داستان را جالبتر می کنند. توصیفات زیبای روستا، نگاه منفی مردم به طلبه و عطش و بی حالی او در ماه رمضان و تاملات درونی او با خود که وضعیت او را خلجان نشان می دهد باعث دلپذیر و جذاب شدن داستان شده است. از نکات مثبت کتاب این است که در پس داستانی که از مشکلات زندگی یک طلبه روایت می کند توانسته فرهنگ زندگی روستایی را به وضوح نشان دهد. آدمهای ساده که تفکرات چندانی پشت کارهایشان نیست و گاهی هم سوالاتی می پرسند که که از یک روستای بعید است. مثل، ایمان به خدا چه رنگی است؟ سوالاتی هستند که من خواننده را هم بعد از پایان کتاب رها نکرد. شخصیت جالب داستان برای من شاه قلی هست که دیالوک همیشگیش در هر خاطره نگاره دیده می شود که تکرار می کند "بی فایده است" پیام کتاب چیزی نیست جز توکل و امید به خدا؛ شخصیت یونس، که یونس وار در دهان نهنگ (روستای میانرود) توانست به مدد توکل بر خدا بر همه مشکلات غلبه کند و برکت الهی را برای مردم روستا بیارد و آنها را از این بی فایدگی و بی هدفی که درگیرش بودند رها کند. از آنجا که ابراهیم اکبری دیزگاهی،نویسنده کتاب، خودشان طلبه بودند و دغدغه دین را داشته زندگی یونس را به خوبی تصویر کرده است. این رمان بسیار زیبا و ساده در قالب یاداشت های روزانه در370 صفحه توسط نشر نیستان به چاپ رسیده است و از آن دسته کتابهای است که توانسته علاوه بر نامزد جایزه ادبی جلال آل احمد در شانزدهمین دوره از جشنواره سال شهید حبیب غنی پور در سال 95 به عنوان اثر شایسته تقدیر انتخاب شود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.