یادداشت حاجی

حاجی

1403/6/31

پاییز آمد: خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی
        یادداشت کتاب 
«پاییز آمد»🍂🍁

راوی بانو (فخرالسادات موسوی)
 نویسنده بانو (گلستان جعفریان)
 لطافت و قدرت زنانه در نقل و قلم محسوس است.
این بانوی نویسنده را کمی بهتر و بیشتر بشناسیم.

خانم «گلستان جعفریان» در سال۱۳۵۲ در شهر مشهد بدنیا آمد.
مهمترین ویژگی آثار خانم جعفریان در حوزه دفاع مقدس، نگاه متفاوت او به جنگ است. وی راوی کتاب‌هایش را انتخاب می‌کند، برای این انتخاب هم نوع نگاهش به جنگ دخیل است.
 «جعفریان» در کتاب‌هایش به دنبال یافتن پاسخ سوال‌هایی است که در ذهن دارد. سوال‌هایی که باعث شده تا سراغ یک شخصیت صاحب خاطره برود.

از این بانوی نویسنده و فعال در حوزه ادبیات پایداری و روایت‌های دفاع مقدس این آثار به چاپ رسیده است:
🌟 روزهای بی آینه 
🌟 خانه‌‌ام همین جاست 
🌟 تیک‌تاک زندگی 
🌟 همه سیزده سالگی‌ام
🌟 او نگاهش را به ارث گذاشت
🌟 از چنده لا تا جنگ
🌟 چهار فصل کوچ
🌟 چه زود بزرگ شدیم 
🌟 شیر صحرا 
🌟 پاییز آمد 

خانم جعفریان در یک خانواده اهل کتاب بدنیا آمده و در این بستر مناسب به خوبی رشد کرده و ثمرات شیرینی از قلم خود به بار نشانده.
او در سال ۱۴۰۲ از سوی «باشگاه ادبی بانوی فرهنگ» به عنوان «بانوی فرهنگ سال» معرفی شد.

کتاب «پاییز آمد» با ۱۳ فصل روایت، توسط «انتشارات سوره مهر» در سال ۱۴۰۱ به چاپ هفتم رسیده است .
این کتاب نگاهی گذرا به برش‌هایی از زندگی دختر ایرانیِ اهل مشهد «فخرالسادات موسوی» دارد که در سایه تربیت مادری با ظرافت‌ها و دغدغه‌های زنانه و پدری مقتدر و نظامی رشد کرده است. 
او در آغاز جوانی علی‌رغم مخالفت والدین به پیشنهاد ازدواج با پاسدار «احمد یوسفی» بله می‌گوید و وارد برنامه‌ها، فعالیت‌ها و زندگی پرفراز و فرود یک همسر نظامی می‌شود.

سرشلوغی‌ها، خصایص فردی و اجتماعی، هم‌و‌غم‌ها و اُفق دید شهید «احمد یوسفی» و بعضی از دوستان و برادران هم‌دوره با ایشان در کتاب پیشنهادی به روشنی بازگو شده است.
سوار بر قطاری که از مسیر خاطرات و روایت‌های زندگانی این زوجِ مجاهد و وطن‌دوست می‌گذرد؛ سادگی، صداقت، محبت، اخلاص، ایمان و اعتقادی ریشه‌دار از روحیات و بطن زندگی‌شان چشم‌پر‌کن، لذت‌بخش و درس‌آموز است. 

هرچند که به نظر می‌رسد نویسنده می‌توانست برای اغنای ذهنی و شناخت بیشتر این زوج تلاشگر و انقلابی بر وزن محتوا شاخه‌های دیگری بیفزاید.
همچنین مطلوب این است که در میان دلدادگی‌های بانو موسوی (راوی و همسر شهید یوسفی) مخاطب علاوه بر تاریخ شهادت سردار احمد که به سال ۱۳۶۵ برمی‌گردد، نام و نشانی از مزار و نحوه شهادت ایشان هم پیدا کند و حیف که جای این اطلاعات در کتاب « پاییز آمد» خالیست.

در پس مطالعه این اثر همانند بسیاری از آثار حوزه ادبیات پایداری، روحیه مقاومت، تعهد و ارزش‌آفرینی آدمی قوت و نمود محکم‌تری پیدا می‌کند. 

خانم جعفریان در «پاییز آمد» مواجهه سنگین و در عین حال مدبرانه (از نظر روحی، مسئولیت‌پذیری و ...) یک زن با شرایط بحرانی و فراز‌و‌نشیب‌های سازنده و سوزنده جنگ تحمیلی به ایران را خوب به تحریر و تفسیر درآورده است. 

در همیشه تاریخ نقش پررنگ زنان که مزین است به زیور حیا و عفت با دلی پرقوت و امیدوار و رد‌پایی تأثیرگذار برای حفظ دین خدا، مکتب اهل‌بیت(ع) و پاسداشت ارزشهای اسلامی و انقلابی و ایرانی به چشم می‌خورد که صبورانه، شیرین، سخت و سوزناک در کنار مردان مجاهد و پا در رکاب، سنگرداری و حمایت‌گری کرده‌اند.

لذت متن:
محسن را از بغل من گرفت و گفت نه معلوم نیست من یک بار دیگر این صحن و سرا را ببینم و زیارت امام رضا(ع) قسمتم شود، این جمله را که گفت بند دلم پاره شد. 
آن اضطراب پنهان، دلشوره و تپش قلب آمد سراغم. همان جا توی حرم احساس کردم احمد را از دست دادم. احمد مدام زیر لب می‌گفت: «اللهم ارزقنی توفیق شهادت فی سبیلک»

.... سی و پنج سال می‌گذرد؛ اما هنوز پاییز که می‌آید نمی‌دانم از آتش مهری که بر‌جانم انداخته غمگین باشم یا مسرور. به برگهای زیبا و رنگارنگ می‌نگرم؛ با من سخن می‌گویند: زیبایی مرگ ما از زیبایی زندگی ماست… آری… پاییز برای من بغضی تمام‌نشدنی دارد. تب و لرزی است که حس آشنایش گرمابخش وجود من است. هنوز و همیشه نگاهم شور دیدنش را می‌ریزد و مرا بر‌سر دوست داشتنی‌ترین دوراهی ماندن و رفتن رها می‌کند.
 اصلا پاییز بهار من است، وقتی شکوفه می‌زند زخم‌های دلم در خزان فصل‌ها… او به من آموخت هر آمدنی رفتنی دارد؛ اما زیبا رفتن کار پاییز است.

✍️ فخری حاجی
      
28

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.