یادداشت homa

homa

1402/05/13

                
▪︎🏰▪︎کاترین مورلند، دختر ساده و دوستداشتنی ۱۷ ساله، صاحب کلی خواهر و برادر و پدر و مادر با فهم و شعوریه که در روستای خوش آب و هوایی در خانه ی کشیشی با هم زندگی می کنن. روزی کاترین دعوت می شه تا به همراه خانم و آقای الن که همسایه های نزدیکشون هستن به بث بره و حال و هوایی عوض کنه. توی بث در یک مهمونی در سالن رقص باشکوهی خیلی اتفاقی با جناب آقای هنری تیلینیِ جذاب و شوخ طبعمون و البته بسیار با فهم و کمالات آشنا میشه و ...▪︎🦋▪︎
📘بعد از آشنایی و این حرف ها خانواده ی تیلینی کاترین رو به ملکشون که اسمش "نورثنگر ابی" هست دعوت می کنن. کاترین که همیشه دلش می خواسته یک صومعه ی قدیمی رو با راه رو های رمزآلود و اتاق های تاریکش از نزدیک ببینه، با اشتیاق دعوت رو قبول می کنه....🌱
.
پی نوشت:
این داستان کاملا با آثار دیگه ی جین آستین فرق داشت..کاترین یک دختر سبکسر نبود و مادرش هم زن کوته فکر کتاب های غروروتعصب و عقل‌واحساس نبود. خیلی دوسش داشتم مخصوصاااا خود نورثنگر رو.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.