یادداشت مهدی لطف‌آبادی

                من از اونجایی که دچار اختلال خواب هستم و فشار روحی و روانی موجب می‌شه که خیلی راحت از این خواب‌های قمر در عقرب ببینم اصلاً از چیزهایی که آلیس می‌دید تعجب نمی‌کردم :)))

با این حال، جدای از اینکه این رمان چقدر زیبا بود، برای من عجیب‌تر خود لوییس کارول بود. رابطه‌ای که اون با دختر بچه‌های رئیس خودش داشته و گردش‌هایی که گویا کم هم پیش نمیومده و گفتن داستانی با محوریت یکی از این دخترها، تو یک قایق! و اینکه یک استاد ریاضی دانشگاه آکسفورد، که سال‌ها در یکی از بالاترین مدارج با ریاضی سر و کله زده و تناسب و حقیقت محض ریاضی رو درک کرده، تو ذهنش چقدر خیالات و سؤالات درباره‌ی زندگی بوده که چنین داستانی ماحصلش شده. کاش لوییس کارول زنده بود و می‌شد ازش توی یک مصاحبه چنین سؤالاتی رو پرسید، و یا کاش می‌شد رفت تو مغزش و افکار و رویاها و کابوس‌هاش رو دید و تحلیل کرد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.