یادداشت عطیه عیاردولابی

جاده
        مرحوم مک‌کارتی علاقه زیادی داشت به سیاه کردن روزگار شخصیت‌هاش و قهوه‌ای نمودن اعصاب و روان خواننده‌هاش.

اولین کتابی بود که از ایشون خوندم و این‌طور که شنیدم این کتاب تازه تنها کتاب ایشونه که با روزنه‌ای از امید تموم میشه. و این یعنی اینکه من سراسر این کتاب قلبم اومد تو دهنم و برای اون بچه لرزیدم و ترسیدم و بغض کردم، تازه خوش‌شانس بودم. و گویا تو کتاب‌های دیگه‌اش قراره کشتار بچه‌ها رو هم بخونم!!!!
فلذا، با احترام دیگه از مرحوم چیزی نمی‌خونم. اما جهانی که ساخته بود و تعلیقی که ایجاد کرده بود. نفس‌گیر بود وجدانا.
      
1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.