یادداشت عطیه عیار

                بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 
📚📚📚
همنوایی شبانه ارکستر چوبها کتاب تازه‌چاپی نیست و سال‌ها بود دلم می‌خواست بخونم. اسمش جادویی در خودش داشت که من رو جذب می‌کرد. اما اظهارنظرهای بعضا منفی بین من و این جادو فاصله می‌انداخت. در نهایت از بین کتاب‌های دست دوم مرکز تبادل کتاب برش داشتم. گفتم هر چه بادا باد. یا می‌خونم و خوشم میاد یا بعد خوندن برمی‌گردونم همین‌جا و میره تو قفسه فروش. اما بعد خوندن متوجه شدم چرا اکثرا کتاب رو دوست نداشتن.
😒😒
راوی کتاب، یدالله یه ایرانی مهاجر در فرانسه است. اون مدت‌هاست به پوچی رسیده و در سرگردانی خودش دست و پا می‌زنه. دوستان و همسایه‌هاش در طبقه ششم زیر شیروانی آپارتمانی قدیمی هم اکثرا ایرانی‌هایی هستند جدا شده از ریشه اصلی و ریشه‌نداده در خاک جدید. هر کدوم این افراد با راه و روش خودش در حال گذران زندگیه. انواع مشکلات روانی و خلاف در این‌ جمع مهاجر دیده میشه. بعضی از اونها به مالیخولیا دچارند و خطرناک هستن. همراهی با این همه سرگردانی و دیوانگی و بعضا توحش سخته.
🤕🤕
رضا قاسمی، رمان‌نویس و موسیقیدان ایرانی که خودش ساکن آمریکاست این رمان رو سال ۱۹۹۶ و در قالب سوررئال نوشته. حس و حال مهاجران سرگردان و فراری و تبعیدی در این کتاب به زیبایی بیان شده. کتاب پر از غمه اما غمگین نیست. شاید چون شخصیت‌ها با غم و بدبختی خودشون کنار اومدن و نسبت بهش بی‌خیال هستن. از گذشته و حال و آینده راوی در فصل‌های مختلف و طی رفت و برگشت‌های مداوم باخبر میشیم. افکار مالیخولیایی و بدون ترتیب اون رو هم میخونیم و گاه گم می‌کنیم که ماجرا چی بود و از کجا شروع شد. همین‌ها باعث میشه خوندن کتاب کار سختی به نظر بیاد. شاید حتی لازم باشه یک بار از اول خوند؛ شاید هم نه. 
📖📖
در هرحال برخلاف خیلی‌ها که گفتن کتاب به دردنخوریه، من توصیه می‌کنم؛ البته به شرطی که اهل خوندن داستان‌های سوررئال باشید. در نهایت این کتاب با احترام رفت تو جعبه کتاب‌های خوانده‌شده و از دایره کتاب‌هام خارج نمیشه!
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.