یادداشت سارینا قرطاس

        تو این جلد اصلاً خبری از فابل و وست نیست حتی یه کوچولو!
بیشتر تمرکز روی خانواده هنریکه، یه صبح هنریک عزیز از خواب بیدار میشه و تصمیم میگیره به عمه اش نامه بنویسه و ازش بخواد خواهرزاده‌اشو هرچه سریعتر بفرسته پیشش به شهر باستیان!
داستان دقیقا از پیاده شدن برین از کشتی تو شهر باستیان شروع میشه و برین از همه جا بی خبر در تلاشه بعنوان به دختر جایگاه خودشو تو خانواده راث کسب کنه و از عموی عزیزش-هنریک-تایید بگیره.
البته حین تلاش برای قاطی شدن تو بیزینس خانوادگی، با ازرا به چالش میخوره؛ چرا؟ چون این پسر دست راست هنریکه و همه تصمیم گیری‌های خانواده با مشورت هنریک با ایشون انجام میشه! البته نکته مهم اینجاست که ازرا خون راث‌ها رو نداره ولی به طرز عجیبی نشان این خانواده رو، رو دستش تتو کرده!
برعکس جلد قبلیا اصلا خبری از دریا و طوفان نیست از اول تا اخر ماجرا تو شهر باستان اتفاق میفته.
از نظر من اصلا جذابیت جلدای قبل رو نداشت و داستانش رو دوست نداشتم، شخصیتا یکم زیادی یبس بودن، با وجود تلاش برای به تصویر کشیدن عشق، اصلا شور و اشتیاق عشق تو داستان به چشم نمیخوره.
مثل جلدای قبلی معتقدم نویسنده میتونست جذابتر از اینا داستان رو پیش ببره و اتفاقات هیجان انگیزتری رو رقم بزنه ولی بیش از حد عادی مینویسه…
امتیازم بهش ۲.۵ بود ولی استثنائا ۳ دادم
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.