یادداشت آزاده اشرفی

آزاده اشرفی

آزاده اشرفی

3 روز پیش

        ‍ اعتراف کردن در کلیسا همیشه برای من جای پرسش دارد. این اعتمادی که بنده‌ای به بنده دیگر دارد، صرفا به واسطه علوم مذهبی که پیشوا را متمایز از یک بنده گناهکار می‌کند، شاید برای پیروان این دیدگاه عادی و پذیرفته باشد، اما می‌تواند سرنوشتی را تغیر داده یا داستانی از نو بسازد. و خرمگس از آن دست داستان‌هاست که مبنای تغیر شخصیت از کلیسا و نخستین اعتماد و اعتراف شکل می‌گیرد.

خرمگس شاید همیشه ما را به یاد مزاحمت بیندازد، و از قضا نام کتابی از اتل لیلیان وینیچ است که در نهایت با همین مضمون، توجیهی برای شخصیت می‌تراشد. خرمگس مزاحم داستان اما کیست؟
آرتور شخصیت اصلی رمان که در اوایل جوانی برای آموزش مذهبی، به کلیسایی در مهد مسیحیت، یعنی ایتالیا می‌رود. در زمان حضور در کلیسا و محرومیت از وجود مادرش، مهر و حمایت را از استاد خود می‌گیرد. پدر مونتالی که راهنما و دوست آرتور انگلیسی است و شنوای حرف‌هایش. حتی اگر آن حرف‌ها در مورد تغیر‌ نگرش یا چرخش افکار آرتور باشد، با صبوری و تواضع شنونده آن است. اما گره داستان نه از انتقال پدرمونتالی و نه از تغیر افکار آرتور شکل می‌گیرد، که نخستین اعتماد و اعتراف آرتور به کشیش جدید، سرنوشت این جوان را دستخوش تغیر می‌کند. اعترافی که نزد کشیش محفوظ نماند و باعث دردسر آرتور شد.
آرتور پس از یک دوره حبس و بازجویی، به جامعه بازمی‌گردد. اما هیچ چیز مانند قبل نیست. نه حلقه دوستان و مبارزان، نه معشوقش و نه حتی خود آرتور. زندان، زندگی او را به دو بخش تقسیم کرد. تا جایی که آرتور وارد سیرک می‌شود، به فقر زندگی می‌کند، از آرمان‌ها و عقایدش دور می‌شود و در این میان پدر واقعی خودش را می شناسد. و شاید همین ضربات پی‌درپی، اختفا و نیستی آرتور را تا سیزده سال طول می‌دهد.
در بخشی از داستان، زمانی که ما با روزنامه‌نگاری به نام خرمگس آشنا می‌شویم که بی‌پرده به نقد احزاب، مذهب و حکومت می‌پردازد و باگ‌های جامعه را در قالب هجویات به قلم می‌کشد، این سیزده سال زندگی سخت و اتفاقات ناشی از آن مرور می‌شود و ما شکل‌گیری شخصیت خرمگس را می‌بینیم. آرتور که حالا در روزنامه‌ای مشغول است، نوشته‌هایش را با این نام آشکار می‌کند تا از گزند ناامنی و کلیسا مصون بماند. و این بار مبارزه‌اش را هدفمند‌تر و با تیزی قلم، به شیوه‌ای متفاوت از جوانی و جاهلی پیش می‌گیرد.
آرتورِ این کتاب مرا به یاد ژولین کتاب سرخ و سیاه انداخت. شاید تلاقی برهه زمانی این دو داستان، شخصیت‌هایی که در پی مذهب، به نگرشی ضدمذهبی رسیدند و آشکاری فساد و قدرتی که به واسطه کلیسا به دست بی‌قدرتان قدرتمند رخ داده بود، این شباهت را رقم زد. مومنانی که به نام دین، جنایت‌های خودشان را تاب می‌دهند و مهر تبرا بر آن می‌زنند و جامعه‌ای که کورکورانه پیرو این افکار است و حمایتگر. انگار که مذهب چون حمامی، ناپاکی‌های این آدم‌ها را بزداید، اما تتوهای چسبیده روی پوستشان را حریف نشود.
خط داستانی که در میانه داستان تحول را رقم زد، تغییر شخصیت را در انتها برای خواننده ملموس کرد و چرایی باقی نگذاشت.
گرچه منطق داستانی و تفکر نویسندگان هم‌دوره با استاندال، گوگول یا وینیچ به مذاق خواننده امروز خوشایند نیست. اما برای شناختن بخشی از تاریخ و دست‌درازی‌های قدرتمندانی که سرنوشت اجتماع دوره خود را رقم زدند، مطالعه کتبی از این دست را آسوده می‌کند.



خرمگس/ اتل لیلیان وینیچ
ترجمه خسرو همایون‌پور
نشر امیرکبیر
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.