یادداشت سهیل خرسند

                سرنوشت همین است، فراموشمان خواهند کرد.
هیچ کاری نمی‌شود کرد. تمام آن‌چه را که جدی، بزرگ و پراهمیت می‌دانیم با گذشت زمان فراموش و بی‌اهمیت خواهد شد.

بخاطر دارم نخستین بار با داستان کوتاهی به نام «شرطبندی» به سراغ چخوف رفتم اما بنا به علل مختلف از خواندن آن لذت نبردم، گویی یک چیز مهم کم داشت.
مدتی قبل در رمانی که از موراکامی عزیزم خوانده بودم کنجکاو شدم که بار دیگر از چخوف چیزی بخوانم و امروز پس از حدود ۸ ماه از دیدار نخست به سراغ یک نمایشنامه از او آمدم.
اعتراف می‌کنم دقیقا همان حسی را دارم که پس از خواندن شرطبندی داشتم.
دوستان من به خوبی‌ می‌دانند که من به ادبیات روسیه و فرانسه علاقه‌ی زیادی دارم و در بین نویسندگان روس که تا بحال به سراغ آن‌ها رفته‌ام(عالیجنابان داستایفسکی، بولگاکف، گنچاروف، گوگول، تولستوی، پلاتونوف و بربروا) قلم چخوف به دلم نمی‌چسبد، نمی‌توانم ارتباط لازم را با آن برقرار کنم و نمی‌دانم دلیلش چیست؟!
به دلایل متعدد از هم‌اکنون اطمینان دارم که در آینده باز هم از چخوف خواهم خواند اما از این تریبون از دوستانم به خصوص دوستانی که نسبت به سلایق و افکارم آشنایی دارند خواهش می‌کنم در مورد انتخاب بعدی مرا یاری رسانند شاید انتخاب‌هایی که می‌کنم اشتباه هست و خودم خبر ندارم.

نکته:
از ترجمه‌ي خانم ناهید کاشی‌چی نیز رضایت نداشتم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.