یادداشت انتشارات به نشر
1402/4/24
راوی فریادها و نجواهای پیچیده در مسجد گوهرشاد یکی از داستانها: حاج مولا، پیرترین و کهنسال ترین خادم معمارخانه حضرت بود که همه وقایع حرم را از به توپ بستن آن تا قتل عام مردم در حرم و مسجد گوهرشاد، به چشم دیده بود. دل پردردی داشت این حاج مولای پیر. نه خود را دخیل معرکه ای می کرد و نه ربان می گشود به اعتراض. سرش به کار خودش بود و کمتر کسی بود که در حرم امام غریب او را نشناسد به آرامی و نیک نامی سینه اش اما پر بود از حرف های نگفته و داغ های سنگین می گفتند همه دار ئ ندارش را ، از زن و فرزند کرفته تا هر چه که دارد، وقف آقا کرده است. زنش در غائله قتل عام مفقود شده بود و پسرش در فقزه به توپ بستن حرم کشته شده بد و حالا تنها دخترش قربانی ....
7
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.