یادداشت ابوالفضل شربتی
1400/8/17
کتابهای موفقیت را به دو دسته میتوان تقسیم کرد، دستهای که لفاظی محضاند و به پوچی میروند، و دستهای که در زیر بیان رنگارنگشان ایدههایی حسابشده دارند. در دستۀ دوم کتابهایی مثل برتری خفیف و همین کتاب، اثر مرکب، جای میگیرد. حرف اصلی و ساده کتاب اینست که رسیدن به موفقیت کاری دشوار، ملال آور و سخت است. موفقیت آرام و آهسته و دشوار به دست میآید، با این تفاوت که با نظم پیشگفته نتایج تلاشهای آهسته و پیوستۀ خود را در مدت کمی خواهید دید. اگر کسانی نسبت به اثر مرکب و رویههای شبیه به آن گارد دارند به احتمال زیاد به این علت است که نتیجۀ نهایی آن را تجربه نکردهاند. توجه داشته باشید که ترکیبِ انتخابهای هوشمندانه با پایداری و البته زمان سبب میشود تفاوتهای بنیادین را در زندگی تجربه کنید. اثر مرکب نیازمندِ نفسِ محاسبهگر یا، به تعبیر کتاب، نگاه کردن به درون است. عمومِ اشخاص این اشتباه را میکنند که به جای خودِ منشأ اشتباهات را در دیگران جستجو میکنند. انتخابهای اشتباه در شبانهروز موجی را خلق میکند که در همه جنبههای زندگی ما اثرش را میگذارد. اثر مرکب همچنین به ما میگوید طرز فکرِ مایکروویوی را کنار بگذاریم. نمونۀ وطنی این نوع نگاه هجوم تبگون و غالباً فکر نشدۀ خیل کثیری از مردم به بورس و اخیراً بازار رمز ارزهاست، دیدگاهی که در پی اینست که یک شبه ره صد ساله را طی کند. این شیوه ملازماتی هم دارد. شاخصتریناش اینست که برنامههایتان را در اثر مرکب صرفاً در ذهن نداشته باشید بلکه روی کاغذ هم بیاورید. از تجربه شخصی میگویم، نوشتنّ هم برنامهها و هم خصوصیاتِ خوب و بدتان بسیار به خالیشدنِ ذهن انسجام فکری و دقت در انتخابهایتان کمک میکند. کتاب پر است از نکات حسابشده و تا حد زیادی فلسفی، البته با بیانی عامیانه و همهفهم. مثلاً انتخابهای انسان مسیر زندگی او را شکل میدهد. انتخابهای اکنون ما بر انتخابهای آیندۀ من تأثیرگذار است. چه باید کرد؟ فصل دوم کتاب به انتخابهای آگاهانه میپردازد، انتخابهایی که سبب شکوفایی و توسعۀ زندگی فردی و اجتماعی انسان میشود. قدم بعدی اینست که خانۀ کجِ عادتها را صاف کنیم. زندگی را باید از حالت خلبان خودکار خارج کرد. عادتهایی که به آن خو کردهایم گسترۀ وسیعی دارند و بعضیهایشان خیلی پنهان است. برای شناخت، منسجم کردن و تصحیحِ این عادتها فصل سوم را بخوانید. وقتی دانستیم که باید به انتخابهایمان دقت داشته باشیم و عادتهای مان را هم منظم و حسابشده کنیم نیازمند یک تکان هستیم، چیزی که ما را محکم به جلو هل بدهد. اما باید دقت داشته باشیم که سرعت این تکانه را حفظ کنیم، همان «رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود» خودمان. با همه این اوصاف باید گفت که ایدۀ اثر مرکب در واقع همان ایدۀ کتاب «برتری خفیف» است. برتری خفیف اما میگوید کارهای کوچک اما منظم در بلند مدت اثراتِ شگفتانگیزی میتواند داشته باشد. از این جهت اثر مرکب چیزی بیشتر از برتری خفیف ندارد. اما به جهت اینکه نویسندۀ برتری خفیف داستان زندگی خود را نوشته و مثل اینکه دیگر کتابی ننوشته است مانند اثر مرکب شناختهشده نیست. ترجمۀ کتاب خوب و قابل فهم است. این را بگذارید کنار بیان شیوا و پر از مثال کتاب آن را بسیار خواندنی کرده است، طوری که متوجه نشدم چطور چهل پنجاه صفحه را خواندهام. اصولاً خصوصیتِ این کتابها همین است، مجموعِ ایدههایشان شاید نصف صفحه هم نشود، اما برگ برندهشان بیانِ جذاب و پر از نمونهشان است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.