یادداشت زینب حائری

روزی پرنده هایی ...
        سلام
کتاب روزی پرنده هایی...
خلاصه:این کتاب درباره پسری است به نام چارلی که عاشق پرندگان است.او یک جفت برادر دوقلو که از آنها بزرگتر است با نام های جوئل و جیک و خواهری بزرگتر به نام دیویس دارد.او وسواس فکری دارد. برای مثال میگوید:«باید به تعداد سنم یعنی 12 دست هایم را بشویم و اگرنه کثیف هستند.»پدرش که خبر نگار است سعی می کند این وسواس او را ازاو دور کند پس او را به پیاده روی می برد تا ترسش از کک ها و چیزهای بیرون خانه بریزد.یک روز در پیاده روی از پسرش میخواهد که با هم لیستی از پرنده هایی که هر دو دوست دارند ببینند درست کند.پسر قبول میکند و لیست را مینویسد.ولی به ماشین  پدرش در یکی از سفر هایش برای خبرنگاری به افغانستان بمب شلیک می شود.پدر او به شدت آسیب مغزی می بیند و او را حتی بادش نمی آید. دکتر ها می گویند برای درمان پدرش باید او را به یک کشور دیگر ببرند.در این میان زن مرموزی به نام لودمیلا مداوم حواسش به پدر آنها هست و آنها به زن مشکوک هستند ...
در کل کتاب بسیار خوبی بود و من از آن لذت بردم.
      

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.