یادداشت فاطمه سادات رضادوست

        با زایو وقتی آشنا شدم که داشتم تو کتابخونه برادرم دنبال یه کتاب خوب می گشتم.جلد و ژانر کتاب نظرم رو جلب کرد، و وقتی مطمئن شدم می خوام بخونمش که برادرم گفت بعد از هری پاتر بهترین کتابی بود که خوانده. حقیقتش تا وسط های کتاب نمیفهمیدم برادرم این حرف رو از رو چیه این کتاب زده بود، ولی از اونجا داستان هی جذاب و جذاب تر شد. داستان درباره شرح سال ۲۰۴۱ بود و از پیشرفت و تغیرات دنیا مثل ماشین های پرنده، ربات های خانه دار، جمهوری اسلامی فلسطین و ... حرف زده بود. تا اینکه یه ویروس به اسم زایو(زی . ا.) همه گیر میشه و قدرت شیوع بالایی داره و مردم در عرض چند ساعت بعد از ابتلا به زایو خونشون تجزیه میشه و می میرند. دکتر پارسا که ۲ سال دنبال راهی برای شکست زایو بوده وقتی که میشنوه زایو داره به ایران نزدیک میشه نگران میشه و خلاصه طی یه اتفاقاتی مسئولیت نابود کردن ویروس به دوشش می افته.
در کل زایو مورد پسند من بود و الان شاید یکی از کتابایی باشه که نظرم رو خیلی به خودش جلب کرده و حتی شاید بعد از هری پاتر یکی از چند تا کتاب قشنگی بود که خوندم.
نکات منفی:
_خب داستان میتونست طولانی تر باشه چون اصل داستان و قسمت جذاب داستان کلا در عرض ۲۰ صفحه اتفاق افتاد.
_و نویسنده تلاش چندانی برای بیان احساسات شخصیت هاش نکرده بود.
مثلا وقتی که دکتر پارسا احساس دلتنگی می کرد من نتونستم درکش کنم.
_اولای کتاب خیلی باهاش همراه نمی شدم
      
29

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.