یادداشت محمدقائم خانی
1402/5/25
به نظرم کتاب سعی کرده یک تلنگر باشد. تلنگر به مخاطب که بداند در سیل زمان اسیر است و باید مراقب باشد که جا نماند. تلنگر که حواسش جمع باشد غفلتی کوچک ممکن است رشته زندگی را پاره کند. در این سیل زمان، باید به هوش بود و جنگید. و البته دانست که کسی دیگر است که زندگی ها را پیش می برد. با این که کتاب درباره دو نفر آدم است، ولی روایت کتاب از آنها تا می توانسته فاصله گرفته. نمی دانم باید ضعف کتاب دانست یا نوعی فاصله گذاری توسط نویسنده. انگار به بهانه شخصیت ها، قرار است ما سیل تند زمان را ببینیم. آنها فقط وسیله اند برای دیدن قدرت زمان. مثل ما که وسیله ام در این دنیا برای زندگی دیگران. فقط باید حواسمان باشد. گاهی به ما تلنگر می زنند، پس دقت کنیم و پیام ها را دریابیم. گاهی با مریضی، گاهی با سیل، گاهی با افسردگی، گاهی هم چنگالی می دهند دست حاج احمد تا پرتاب کند سمتمان. اشکال ندارد که سرمان را بدزدیم و در برویم، ولی حتما باید هوشیار بشویم و بعدش چاله چوله ها را پر کنیم.
7
(0/1000)
نظرات
1402/7/3
تعریف کردن واژه خوب واقعا سخته. من که مدیر تولید کتاب بودم معتقدم این کتاب درسهای خیلی بزرگی در خودش دارد. درسهایی که شاید ما برای زندگی امروز بهش نیاز داریم. به قول آقای خانی عزیز تلنگر است
0
محمدقائم خانی
1402/5/26
0