یادداشت محمدامین اکبری
1403/10/6
به نام او 🔹️برای بار دوم «سقوط» را خواندم، البته شنیدم. در بین آثار کامو این یکی را بیشتر دوست دارم، چرا که به آن معنا رمان نیست. به نظرم نویسندگان اگزیستانسیالیست رماننویسهای خوبی نیستند. در نوشتن جستار و خاطره و نامه و یا حتی نمایشنامه موفقتر هستند. مثلا من یادداشتها و نامههای کامو را از رمانی چون «بیگانه» دوستتر دارم و هنرمندانهتر میدانم. 🔸️«سقوط» یک تکگویی طولانی است که ملالآور نیست از بس که کامو با هنرمندی مطالبی را در آن گنجانده که هم مخاطب را سرگرم میکند و هم او را به فکر فرو میبرد. ضمن اینکه در اینجا او طنز رندانهای دارد که کتاب را خواندنی کرده. اینبار که میخواندم نکتهای برایم جلب توجه کرد و آن هم این است که انگار کامو در اینجا و با این شیوه از روایت به استادش داستایفسکی نزدیک شده و یکی از آثار بیشمارش را بازآفرینی کرده، فرض بفرمایید «یادداشتهای زیرزمینی». «سقوط» را میتوان با بخش اول «یادداشتهای زیرزمینی» مقایسه کرد. کامو بازآفرینی کرده و اتفاقا موفق بوده. حالا قیاس بگیرید که داستایفسکی چه غول بزرگی است که یک نویسنده با نزدیکشدن به یکی از کارهای متوسطش میتواند برای خود شاهکاری بیافریند. و کامو چقدر بزرگ است که توانسته از پس این بازآفرینی بربیاید. 🔹️در نوبت اول با ترجمه شورانگیز فرخ خواندم، البته بین خودمان باشد نقش مرحوم ابوالحسن نجفی در آن ترجمه چیزی بیشتر از یک ویراستار ادبی است. آن ترجمه شاهکار بود. زبانی که انتخاب شده بود زبانی فخیم و در عین حال شستهرفته بود. ترجمه میرعباسی هم خوب بود ولی به آن اندازهای که من ترجمه فرخ را دوست داشتم دوستش ندارم و اگر روزی باز هم به سرم بزند که به وراجیهای «ژان باتیست کلامنس» گوش فرابدهم دوستتر دارم آن را با ترجمه شورانگیز فرخ بخوانم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.