یادداشت خانم کاف🌻

گمشده
        این مجموعه واقعا قشنگ بود و برخلاف اینکه ۴ جلده خیلی سریع پیش رفت و تنها کتابی بود که انقدر سریع خوندمش.
حین خوندنش اینجوری بودم که فقط یه فصل دیگه و بعد میدیدم خب کتاب تموم شد.
دوستش داشتم با اینکه خیلی عصبیم کرد🙄
حین خوندنش واقعا دلهره داشتم و قشنگ احساس میکردم باهاشون توی لارکسپر گیر افتادم.
یه جاهایی دلم میخواست کتاب رو تیکه تیکه کنم و تند تند میخوندم تا ببینم آخرش چیکار کردن تا فقط اعصابم آروم بشه😂
یه وقتایی  که لارکسپر بچه ها رو گیج میکرد و با ذهنشون بازی میکرد با خودم میگفتم نکنه این یکی درست باشه و اون قبلیا توهم بوده،احتمالا لارکسپر من رو هم تسخیر کرده بود.
کلا به همه چیز داخل داستان مشکوک بودم.
دیشب که جلد آخر رو میخوندم یکهو برقا رفت و من اینجوری بودم که خب الان یه جفت چشم طلایی توی اتاقم ظاهر میشه و با آخرین سرعت فقط فلش گوشی رو، روشن کردم و به سمت خانواده گریختم😁

⚠️اسپویل⚠️

توی جلد سوم که بچه ها از لارکسپر فرار کردن گفتم خب تموم شد
بعد که چشمم به جلد چهارم افتاد اینجوری بودم که آیا من برای تو یک لطیفه هستم؟!
۳ جلد این بچه ها رو خون به جیگر کردی تو جلد چهارم میخوای چیکار کنی؟!
و خب جلد چهار هم خوشبختانه سریع جمع شد ولی من به آزار و اذیت های ۳ جلدی لارکسپر عادت کرده بودم😔
دلم خیلی برای مارکوس سوخت و خب بهش حق میدادم کاش میتونستن مارکوس رو هم آزاد کنن و اینکه کال هم گناه داشت امیدوارم اون هم برگرده باشه پیش خانواده اش.
و پایان کتاب تقریبا یه جورایی تصمیم رو به عهده ی خودت میذاره که لارکسپر از بین رفته یا هنوز وجود داره و من امیدوارم که از بین رفته باشه...
      
32

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.